تحقیقات انستیتو پاستور ایران در کانون های طاعون ایران و سایر کشورها
سخنراني دكتر محمود بهمنيار در پنجمین کنگره پزشکی ایران؛ مهرماه 1335، رامسر
منظور از اين سخنراني بيان تاريخچه تحقيقات نه ساله انستيتو پاستور ايران درباره اپيدميولوژي طاعون در كانونهاي مختلف و شرح سير تكاملي معلومات ما در خصوص مخزن بیماری و طرز بروز و انتقال آن به انسان و سير طبيعي آن بين جوندگان در طبيعت ميباشد؛ چون ممكن است براي شنوندگان محترم اين سوال پيش بيايد كه اساساً انستيتو پاستور ايران به چه سبب اين تحقيقات را آغاز نمود به طور اختصار و قبل از شرح مطالب بدان اشاره ميكنم.
در روزهاي سرد اواسط آبانماه كردستان در سال 1326 برزگري به منظور داد و ستد عازم شهر سنندج بوده در موقع عبور از مناطق كوهستاني صعبالعبور حوالي كامياران از بروز يك بيماري خطرناك كه در چند آبادي مجاور هم در عرض چند روز متجاوز از چهل نفر را كه دفعتاً بيمار گشته خون استفراغ نموده و تلف ميشدند واقف ميگردد. دهقان خبر هولناك را به محض ورود به شهر پيش فرماندار كردستان كه تصادفاً در آن زمان آقاي دكتر مرزبان مرحوم بوده ميرساند. فرماندار كه به شيوع طاعون ريوي مظنون شده بود بدون فوت وقت چند نفر طبيب به كانون بيماري ميفرستد. مشاهدات اطباء مؤيد نظريه فرماندار گرديده بروز بيماري طاعون ريوي به وزارت بهداري مخابره ميگردد.
همان روز يك طياره ارتشي براي رسيدن به كانون آلوده در اختيار انستيتو پاستور ايران گذاشته ميشود و يكي از ما با وسايل لازم جهت تشخيص بيماري به طرف ناحيه آلوده پرواز مينمايد. پس از ورود به كرمانشاه طي مسافت بين شهر و آباديهاي آلوده به سبب سختي جاده با وجود تمام وسايلي كه در اختيار بوده به طول ميانجامد و بالاخره دو روز بعد به آباديهاي آلوده ميرسد. در اين موقع اپيدمي قوس نزولي خود را ميپيمود. هفت آبادي كه در واقع يك منطقه جغرافيايي كوچكي را تشكيل ميدهد و به علت فرا رسيدن سرما و نزول برف از محيط خارج قطع رابطه نموده بودند كانون آلوده را تشكيل ميداد. از اين آباديها تا آن روز 56 مبتلا با 54 تلفات گزارش داده شده است. در آن روز فقط دو نفر مبتلا در آباديهاي نامبرده مشاهده گرديدند كه هر دو بيش از 40 درجه تب داشتند، خلط خونين در حال نزع و در ساعات واپسين عمرشان معاينه گرديدند. در امتحان ميكروسكپي خلط، عده بيشماري با سيل بايپولار طاعون مشاهده گرديد و به وسيله تزريق آن به كباي و موش سفيد باسيل P.Pestis جدا گرديد و بدين ترتيب تشخيص لابراتواري نيز طاعون بودن بيماري را محقق داشت.
اپيدمي در اثر اقدامات فوري هيئتي كه وزارت بهداري به همين منظور اعزام داشته بود تحت كنترل قرار گرفت و فقط يكنفر ديگر پس از شروع به درمان و پيشگيري مبتلا و تلف گرديد و بدين ترتيب عده تلفشدگان به 55 رسيد سكنه آبادي به زودي از وحشتزدگي خلاص، به آينده خود اميدوار، و به زندگاني عادي خود مشغول گشتند.
در انستيتو پاستور برعكس جنب و جوش بينظيري برقرار بود ضمن جلسات پيدرپي مباحثات دامنه داري درباره انتشار بيماري به عمل ميآمد. تصور اينكه عفونت منشاء خارجي داشته باشد با در نظر گرفتن اينكه آباديهاي آلوده در يك منطقه دور افتاده در ميان كوهها و دور از جادههاي بزرگ واقع و اساساً در اثر نزول برف رابطه با محيط خارج نداشتند بعيد به نظر ميرسيد. برعكس وجود يك منبع داخلي در حوالي آباديها به منطق نزديكتر بود. تحقيقات نه ساله انستيتو پاستور و نتايج حاصله را كه به طور اختصار به عرض ميرسانم از اينجا سرچشمه ميگيرد و نظر اوليه ما كشف منشاء بيماري در اين كانون بوده است.
تاريخچه اين اپيدمي محدود را به سهولت ميتوان تدوين كرد. چنانكه از گفتههاي بازماندگان مورد اول بر ميآيد مشاراليه بدون ترديد به فرم سپتي سميك بيماري دچار گشته و فوت ميكند. چند روز پس از مرگ مورد اول يكي از نزديكانش كه در مراسم غسل او شركت داشته بيمار گشته و با عوارض ريوي مشهود تلف ميگردد؛ مبتلايان بعدي عموماً از راه تماس مستقيم آلوده گشته و انتقال منحصراً از انسان به انسان و فرم ريوي بوده است.
در اثنائيكه مقدمات كار هيئتي براي مطالعه منشاء اين اپيدمي فراهم ميگشت جز بروز يك اپيدمي ديگر در قريه آق بلاغ مرشد كه در حدود يكصد كيلومتر از كانون اولي فاصله داشته و در چند كيلومتري مشرق جاده همدان بيجار واقع است به ما رسيد. هيئتي از طرف وزارت بهداري براي اطفاء و كنترل اين اپيدمي از مركز اعزام گشت و اكيپي را كه انستيتو پاستور مامور مطالعه اپيدمي اولي نموده بود برنامه خود را تغيير داد و كانون جديد را كه هنوز در جريان بود مورد تحقيق قرار داد.
طرز بروز و سرايت بيماري به 21 نفر ديگر در اين كانون نيز شبيه سير بيماري در كانون اوليه سنقر كليائي بود. مورد اولی با عوارض ريوي تلف شده و سايرين محققاً با تماس مستقيم و زنجيروار عفونت را از مورد اولي دريافت نموده بودند. هيئت اعزامي مامور اطفاء اپيدمي به زودي موفق به كنترل آن گرديد و از آن پس مبتلاي جديدي مشاهده نشد.
اكيپ انستيتو پاستور مامور مطالعه بيماري، تحقيقات خود را از داخل آبادي آغاز نمود. موش بزرگ خانگي R.rattus كه در اغلب اپيدميهاي جهان واسطه انتقال بيماري با انسان ميباشد و بدين سبب هميشه جلب توجه نموده و اين موش را انتشار دهنده بيماري و مخزن بیماری ناميدهاند در اين آبادي و چنانكه ضمن تحقيقات بعدي معلوم گرديد در هيچ نقطه از كردستان موجود نبود. تنها جونده اهلي موش كوچك خانگي يا Mus Musculus كه به مقدار نسبتاً كم در منازل اين آبادي وجود داشت تحت بررسي قرار گرفت. جمعاً چهل سر از اين موشها كه 22 سر آنها متعلق به منازلي بودند كه مبتلا و تلفات انساني داشته جمعآوري و مورد آزمايش قرار گرفتند و عموماً سالم تشخيص داده شدند. موش ديگري نيز به نام Cricetulus migratorius كه در واقع مخصوص مزارع بوده ولي به منازل نيز رفت و آمد ميكند مورد توجه قرار گرفت. اين نوع كه در ساير نواحي كردستان به طور وفور يافت ميگردد در اين آبادي و حوالي آن بسيار نادر بود. فقط يك سر از آن به دست آمد كه آنهم آلوده به طاعون نبود.
از اين پس بررسي اراضي و تپههاي اطراف آبادي شروع شد. تنها جوندهاي كه به شعاع 10 تا 20 كيلومتري در اطراف آبادي به دست آمد از نوع مريون Merion و دو جو از آنها تشخيص داده شد M.persicus و M.libycus. شكل ظاهري اين مريونها اختلافات جزئي دارند كه تشخيص آنها در وحله اول براي اشخاص كم تجربه آسان نيست. در هر صورت از حوالي آبادي آلوده مخصوصاً سي و هفت سر از اين جونده جمعآوري گرديد از اين عده هشت سر در لانههاي خود مرده كشف شده بودند كه عموماً آلوده به طاعون و عامل بيماري از آنها جدا گرديد. يازده سر از بقيه نيز كه در حين گرفتن كشته شده بودند و يا چند روز پس از اسارت مرده بودند سه مورد مثبت نشان داد. بقيه موشها را كه ظاهراً سالم بودند تحت نظر نگهداشته و بعد از 23 تا 53 روز كه از تاريخ اسارت آنها ميگذشت يكيك كشته و مورد آزمايش تشريحي ميكروسكپي كشت و پاساژ قرار داديم. از اين ميان يكي كه 47 روز از اسارتش ميگذشت با اينكه كوچكترين علامتي كه دال بر آلودگي او در ظاهر يا در تشريح و آزمايش ميكروسپكي حتي كشت باشد نشان نميداد پاساژ طحال له شده آن به حيوان حساس مثبت بود. اين نكته چيز تازهاي نبود و كاركنان ديگر مانند Ingram, Mitchell, Pirie در سي سال پيش در آمريكاي جنوبي بدان برخورده بودند؛ مشاهدات ما فقط اين حقيقت را بدان ميافزود كه ممكن است حيوان تا 47 روز بدون بروز كوچكترين اثري از بيماري عامل طاعون را به نحوي در طحال يا كبد خود نگهدارد
.
تحقيقات براي پيدا نمودن منشاء عفونت اولين مورد انساني به اين منتهي شد كه پسري به اتفاق پدرش هفته ای يكبار براي آرد كردن گندم به آسياب دورافتاده خودشان ميرفته و روز خود را به كار و بازي در ميان جوالها ميگذرانيده است. موشهاي اراضي اطراف كه آسياب را براي بقيه ايام هفته متروك و خالي از سكنه ميديدند به طور يقين در جستجوي دانه به داخل آسياب نفوذ نموده و در زير و روي جوالها گردش ميكردهاند. ضمن تحقيقات چند سر موش آلوده از حوالي همين آسياب به دست آمد و به احتمال قريب به يقين ميتوان تصور كرد كه اين پسر به وسيله گزش ككهاي آلوده اين موشها كه در داخل آسياب جاي گذاشته بودهاند مبتلا گشته و بيماري را به آبادي خود رسانده است. ككهايي كه از بدن موشهاي جمعآوري شده يا از لانههايشان به دست آمدند از انواع Stenoponia, Leptopsylla, Nosopsyllus, Xenopsylla بودند و كك مخصوص انسان Pulex irritans در منازل يا روي حيوانات مشاهده نگرديد. در حقيقت اين كك در فلات مرتفع ايران اساساً فراوان نيست.
با در نظر گرفتن نكات مشهوده: نبودن R.rattus موش بزرگ خانگي در آباديهاي منطقه مورد مطالعه، پيدايش مقدار زيادي موشهاي آلوده در صحرا، نادر بودن كك انساني، پيدا ننمودن موش آلوده در داخل آبادي مجموعاً مؤيد اين نظريه بودند كه بيماري طاعون در اين منطقه متعلق به جوندگان وحشي بوده و چنانكه شرح داده شد تصادفاً به انسان منتقل و سپس از انسان به انسان سرايت نموده بوده است.
بروز دو اپيدمي انساني به فاصله كم از يكديگر در دو نقطه كردستان ايجاد وحشت و اضطرابي در بين سكنه اين ولايت مخصوصاً شهر نشينان ايجاد نموده بود. در حقيقت چنانچه اين دو اپيدمي به فوريت كنترل نميشد و بيماري به يكي از شهرهاي مجاور كانونها از قبيل همدان، بيجار، سنندج يا كردستان سرايت مينمود با وضع خطرناك و تلفات كثيري روبرو ميشديم.
برنامه سال 1327 ما پيدا نمودن نقاط آلوده ديگر و تعيين وسعت كانون آلوده و معلوم نمودن ارتباط نقاط آلوده با هم بوده نخست اراضي اطراف قروه كه تقريباً در فاصله مساوي از دو كانون اپيدمي انساني سال گذشته واقع بود انتخاب و طبق برنامه مخصوصي مشغول جمعآوري جوندگان و آزمايش آنها گرديده و از بين 217 سرجونده كه فقط 82 سر از آنها از نوع مريون بود دو موش آلوده به طاعون پيدا كرد. طرز كار از اين قرار بود هر موشي كه مرده پيدا شد يا در حين گرفتن كشته ميشد و يا پس از اسارت به علتي تلف ميگرديد در آزمايشگاه صحرائي كه هر اكيپ براي اين منظور مهيا ساخت امتحان مينمود. منظور از اين امتحان تشريح اجساد، آزمايش ميكروسكپي طحال و كبد و غدد و كشت اين اعضاء در صورتيكه جسد تازه بوده و بالاخره تزريق له شده اعضاي نامبرده از راه پوستي يا زيرجلدي به دامهاي حساس همچنين تزريق له شده ككهاي جمعآوري شده به دامهاي آزمايشگاهي ميباشد.
در جريان سال 1327 شش اكيپ مامور بررسي شش منطقه در حوالي دو كانون انساني سال گذشته گرديدند. در هر كدام از اين مناطق كه از چند كيلومتر تا قريب يكصد كيلومتر از كانونهاي نامبرده انساني دور بودند وضع مشابهي مشاهده ميگرديد؛ انواع جوندگان مخصوصاً مريونها كه در هر دو كانون انساني محققا منشاء بيماري تشخيص داده شده بودند موجود بوده و در حاليكه در مناطق مورد بررسي اثري از طاعون انساني در بين نبود تعدادي از مريونهاي جمعآوري شده آلوده به طاعون تشخيص داده ميشدند و بدين ترتيب ما را در عقيده خود كه طاعون متعلق به جوندگان وحشي است و فقط تصادفاً تحت شرايط مخصوص به انسان سرايت ميكند استوارتر ميساخت. در جريان اين تحقيقات متوجه اين نكته نيز شديم كه اغلب موشهاي آلودهاي كه طي بررسي يك منطقه به دست ميآيند متعلق به يك ناحيه كوچكي از آن منطقه ميباشند و چنانچه اگر آن ناحيه كوچك مورد تفحص قرار نميگرفت موش آلوده به دست نميآمد و به ناچار منطقه را عاري از آلودگي تصور ميكرديم.
در اين اثنا با كليه انتشارات و مدارك مربوط به اپيدميهاي كردستان در سالهاي گذشته آشنا شديم؛ در اين ميان يادداشتهاي مرحوم دكتر تولوزان J.D.Tholozan طبیب مخصوص ناصرالدينشاه كه در حدود نود سال قبل در ايران ميزيسته و با پشتكار غريب و علاقهمندي وافر به منظور مشاهده و مطالعه يك اپيدمي طاعون كه در شهر بانه و قراء اطراف آن شايع و جمع كثيري را به هلاكت رسانده بود به كانون اپيدمي عازم و مشاهدات خود را با طرزي جالب و دقيق با ذكر اسامي آباديهاي آلوده و وضع جغرافيائي آنها عده سكنه و تعداد تلفات هر آبادي برشته تحرير درآورده و همچنين طرز پيشگيري از سرايت بيماري را كه معمول آن زمان بوده يادآور شده بود مورد استفاده قرار داديم. آخرين اكيپ سال 27 مامور بررسي وضع موشهاي وحشي اراضي اطراف اين آباديها كه بنا به يادداشتهاي تولوزان بين دو رودخانه تاتائو و جغتاتو قرار داشتند گرديد. مشاهدات اين اكيپ بسيار جالب بود. از اراضي اطراف آباديهايي كه در حدود 90 سال پيش آلوده به طاعون بوده و از آن پس بنا به اظهارات معمرين و ريش سفيدان چنين بيماري در آن حدود ظاهر نشده بوده موشهاي آلوده به طاعون كشف نمود و بدينوسيله به طور بارز نشان داده شد كه عامل بيماري از نود سال قبل همچنان در بين جوندگان آن ناحيه پايدار مانده بوده و واقعه نود سال پيش يكي از موارد نادر سرايت عفونت از موش به انسان و همهگير شدن آن بوده است.
در سالهاي 1328 و 29 برنامه كار تحقيقاتي ما تعيين حدود منطقه آلوده كردستان بود. تعيين فاصله كانون آلوده با سواحل بحر خزر از يكسو و از كنارههاي خليج فارس از طرف ديگر و همچنين از مركز كشور اهميت خاصي داشت؛ چه در سواحل نامبرده عده كثيري موش مجاري فاضلاب R.rattus موجود ميباشند كه به بيماري طاعون بسيار حساس بوده و در صورت نفوذ بيماري به يكي از اين دو منطقه اپيدميهاي سنگيني و تلفات بيشمار انساني احتمال داشت. براي اين منظور اكيپهاي متعدد طي دو سال متوالي مناطق شمالي شرقي و نواحي جنوبي كردستان را تحت بررسي قرار داد. بدين ترتيب اراضي جنوب و جنوب غربي رضائيه تا حوالي مرز ايران و عراق، منطقه بزرگي در اطراف مراغه، نواحي جنوب زنجان، سپس ملاير و تويسركان و نهاوند و بالاخره قسمتهايي از لرستان و منطقه قصر شيرين مورد بررسي دقيق قرار گرفت. بالغ بر پانزده هزار جونده از انواع مختلف از مناطق فوقالذكر جمعآوري و تحت آزمايش قرار گرفتند و همه سالم و در هيچ مورد اثري از طاعون در بين آنها مشاهده نشد. يكي از اين اكيپها كه نواحي جنوب زنجان را بررسي ميكرد دامنه عمليات خود را به جنوب امتداد داده و وقتي به فاصله تقريباً پنجاه كيلومتري كانون آقبلاغ مرشد رسيد به ناحيه آلوده برخورد كرده و چندين موش آلوده كشف نمود. در اين جا نيز موشهاي آلوده از نوع مريون بوده و مثل هميشه اغلب از يك محل محدود به دست آمده بودند و بار ديگر نشان ميداد كه نقاط آلوده در كانون كردستان بسيار محدود بوده و چندصدمتر دورتر از اين نقاط آلوده، کلونی های سالم بيخبر از طاعون به سر ميبرند. اين اكيپ همچنين بوجود يك نوع جونده جديد معروف به Spermophile كه اسم محلي آن گوركن ميباشد پيبرد و به سبب اينكه اين جونده فقط سه يا چهار ماه در فصل بهار مشغول تغذيه و زاد و ولد ميباشد و بقيه سال را در لانههاي بسيار عميق خود فرورفته به حالت خواب زمستاني به سر ميبرد موفق به پيدا نمودن افراد زنده از اين نوع نگرديد.
اواسط بهار سال بعد، وقتي بارندگي متوقف و جادههاي فرعي قابل عبور و مرور گرديد، مطالعه كلني هاي Spermophile آغاز شد. در اين فصل دو كلني بزرگ اسپرموفيلها را كه يكي به فاصله چهار پنج كيلومتري كانون طاعون آقبلاغ مرشد و ديگري مجاور كانون جنوب قيدار بود بررسي، عده كثيري از اين جوندهها را كه خود به بيماري طاعون بسيار حساس ميباشند جمعآوري و آزمايش آنها نشان داد باوجود اينكه چندان فاصله با كانونهاي مسلماً آلوده به طاعون نداشتند عموماً سالم بودند. اساساً جوندگان بسيار حساس تابع قانون Tout on rien ميباشند؛ به اين معني كه اگر عفونت به يكي از اين كلنيها نفوذ كند باعث چنان كشتاري ميگردد كه اثري از آنها باقي نميماند، برعكس اين نوع جونده موشهاي نسبتاً مقاوم مانند بعضي انواع مريونها به نحوي در مقابل بيماري استقامت به خرج داده در حاليكه عده از آنها مغلوب گرديده از بين ميروند. عده ديگر در نتيجه مقاومت شخصي عامل عفونت را با خود و يا بوسيله تغذيه و نگهداري ككهاي آلوده در روي خود از لحاظ زمان و مكان به فصول بعدي و اراضي و لانههاي مجاور ميرسانند. براي تكميل تعيين حدود منطقه آلوده آخرين اكيپ مامور اين كار در حوالي مريوان به كار مشغول شد و از بين 1500 سر جونده كه بدين منظور جمعآوري و بررسي نموده بود يك مريون فقط آلوده تشخيص داده شد كه آنهم در چند صدمتري مرز عراق دستگير شده بود و بدين ترتيب معلوم شد كه كانون آلوده محدود به كردستان ايران نبوده و به طور يقين تا حدودي از خاك عراق كه از لحاظ شرايط جغرافيايي مشابه مناطق مريوان و بانه ميباشد امتداد دارد.
در سال 1330 و طي سالهاي بعد اكيپهاي متعدد براي مطالعه نقاطي از كردستان كه سه يا چهار سال قبل آلوده تشخيص داده شده بودند اقدام نمودند. در اغلب موارد از همان اراضي كه چند سال پيش موشهاي آلوده به دست آمده بود بازهم جوندگان طاعوني مكشوف گرديد؛ اين نقاط آلوده مثل سابق بسيار محدود و كوچك بود و هم نوعان آنها در فاصله يك كيلومتر يا كمتر از نقاط آلوده بيخبر از بيماري و عموماً سالم بسر ميبرند. اين موضوع در سالهاي بعد نيز به دقت مورد مطالعه قرار گرفت. براي اين منظور يكي از كانونهاي شناخته شده را همه ساله و در فصول مختلف آزمايش كرديم و بدين ترتيب معلوم شد كه وسعت نقاط آلوده به موشهاي طاعوني بسيار كوچك مستقل و پايدار ميباشند. اين حقيقت بار ديگر در پاييز 1330 به طور وضوح ثابت و مبرهن گرديد؛ شرح قضيه از اين قرار است كه در يكي از آباديهاي منطقه قيدار به نام مزيدآباد كه در سال پيش اراضي اطراف آن بررسي شده بود دو مورد طاعون انساني كه اولي محققا عفونت را از طبيعت و از جوندگان وحشي آلوده دريافت كرده و مورد دومي به وسيله تماس مستقيم با اولي به وجود آمده بود گزارش داده شد. اين كانون طاعون در بين جوندگان يقيناً در سال قبل نيز وجود داشته و به علت وسعت ناچيز مختلف كردستان طي سالها تحقيق بارها پيش آمد و به ما آموخت كه در كشف نقاط آلوده به موشهاي طاعوني در يك منطقه تا چه حد دقت عمل لازم است و مخصوصاً آزمايش تمام سطح يك منطقه ضرورت داشته و چه بسا ممكن است وجود يك چنين نقطه آلوده به علت كوچك بودن آن مورد بررسي واقع نشده و جمعآوري عده كثيري موشهاي سالم كه قدري دورتر از كانونهاي آلوده بسر ميبرند اشتباهاً دليل پاك بودن منطقه مورد نظر گردد.
مطالعه خصايل و عادات زندگي Ecology جوندگان موجود در كانون كردستان در فصول مختلف سال حتي مواقعي كه تمام آن صفحات از برف مستور بود جريان داشت. مواقع تكثير، عده نوزادان، حدود تقريبي و مسافتي را كه انواع جوندگان دخيل در انتشار و نگهداري طاعون اطراف لانههاي خود طي ميكردند و بالاخره تشخيص اين انواع توسط خود ما و جانور شناساني كه براي اين منظور از بلژيك و فرانسه دعوت شده بودند همچنين تشخيص انگلهاي ناقل طاعون در منطقه كردستان طي اين چند سال به دقت به انجام رسيد. نتيجه اين مطالعات را كه ضمن چند مقاله نشر شده و علاقمندان محترم را براي وقوف به جزئيات به مطالعه آن ها دعوت مينمايم از اين قرار است.
طبق تحقيقاتي كه پس از بروز طاعون انساني در دو منطقه كردستان ايران در زمستان 1326 تاكنون ادامه داشته و مشاهداتي كه اكيپهاي اعزامي انستيتو پاستور به دست آورده و صحت اين مشاهدات مكرر در مكرر به ثبوت رسيده نتايج مشروحه زير را ميتوان با اطمينان كامل به عرض حضار محترم رسانيد.
1- در تمام منطقه تاريخي طاعون كردستان موش مجاري فاضلاب آب R.rattus وجود ندارد. تجسس منشاء اپيدميهاي انساني كه قريب 90 سال پيش به وسيله تولوزان مشاهده شده و يا خود ما در اوايل اين تحقيقات به بررسي آن پرداختيم منتهي به جوندگان وحشي صحرا مخصوصاً نوع مريون شده است؛ لذا كانون تاريخي كردستان مخصوص جوندگان صحرا بوده و توسط همين موشها در اين منطقه نگهداري گرديده و پايدار مانده است.
2- متجاوز از دو سال اكيپهاي متعددي براي تعيين حدود منطقه آلوده به فعاليت پرداخته، بيش از پانزده هزار موش از مناطق شمال شرقي و جنوبي كردستان براي اين منظور جمعآوري و آزمايش آنها به ما اجازه ميدهد كه حدود تقريبي ناحيه آلوده را ترسيم نماييم. اين خط فرضي از شمال قصرشيرين شروع و از جنوب كرمانشاه و مجاورت همدان رد شده سپس تا نزديكيهاي زنجان به طرف شمال رفته و از آن پس تقريباً به خط افقي به طرف مغرب رفته از مهاباد گذشته و دوباره به مرز ايران و عراق ميرسد و به طور يقين تا حدودي در شمال شرقي كشور عراق پيشروي مينمايد.
3- در منطقه آلوده انواع جوندگاني كه در تابلوي زير ذكر ميگردد به دست آمده و نشان ميدهد كه اقسام مريون در تمام نقاط كردستان موجود و در هر ناحيه از لحاظ عده بر سايرين برتريت دارد. وقتي عده و انواع موشهاي آلوده به طاعون را كه در اين مدت به دست آمده از نظر ميگذرانيم مشاهده ميگردد كه اكثريت قريب به اتفاق جوندگان وحشي آلوده را نوع مريون تشكيل ميدهد چند كلني بزرگ Spermophile ها نيز كه دفعات متعدد بررسي و آزمايش گرديده عاري از آلودگي بوده و بدين ترتيب كانون طاعون كردستان را ميتوان يك كانون خالص مريون تصور كرد.
4- نقاط آلوده به طاعون در تمام مساحت وسيع كانون كردستان پراكنده است ولي اين نقاط آلوده بسيار محدود، ثابت و مستقل بوده و عفونت در اين نقاط آلوده تقريباً به طور دائم پايدار است؛ به طور مثال يكي از اين نقاط آلوده را كه در مجاورت آقبلاغ مرشد واقع است يادآور ميشوم كه از نه سال به اينطرف مرتباً مورد بررسي بوده و همه ساله آلوده تشخيص داده شده است.
5- انگلهاي ناقل طاعون كه در اين منطقه از خود جوندگان يا لانههايشان و يا از دامهاي ديگر اين ناحيه به دست آمده از انواع : Xenopsylla, Nosopsyllus, Leptopsylla, Stenoponia. تعداد اين ككها و نسبت آنها به يكديگر طي فصول مختلف سال متفاوت بوده و حداكثر آنها در پاييز بالغ بر 70 كك روي يك موش مشاهده شده است. از انواع Xenopsylla و Nosopsyllus كه اولي قريب هفتاد درصد و دمي نزديك سيدرصد ككها را تشكيل ميدهند باسيل طاعون جدا شده است. اين ككها وقتي كه ميزبان خصوصي خود را از دست ميدهند از روي ناچاري روي انسان يا دامهاي ديگر با اكراه تغذيه مينمايند. به طور خلاصه ككهاي جوندگان كردستان انگل مخصوص جوندگان وحشي بوده ولي تغذيه آنها روي انسان نيز استثنائاً امكان پذير است.
6- انواع مريونها كه مالك اصلي عفونت طاعون در كردستان تشخيص داده شدهاند، لانههاي خود را دور از قراء و معمولاً در اراضي بایر كه احتمال شخم و زراعت ندارد و در دامنه تپهها كنده و هرگز رغبت نزديك شدن و ورود به اماكن انسان را ندارند. مريونها از حوالي لانههاي خود زياد دور نميشوند و در عين حال در تمام سال به گردش پرداخته و به خواب زمستاني نميروند. در ايام بسيار سرد كردستان كه همه جا را برف فرا ميگيرد مريونها از دانههاي نباتات وحشي و غلات كه در تابستان براي همين منظور جمعآوري و در داخل لانه خود در انباري ذخيره مينمايد تغذيه ميكند.
7- به مناسبت وضع زندگي خاص مريونها كه دائماً دور از انسان به سر ميبرند انتقال بيماري از اين جانوران به انسان امري تصادفي و به ندرت اتفاق ميافتد؛ محققا اين تصادفات و ابتلاء انسان از اين طريق بيش از آن است كه ما متوجه آن ميگرديم و در حقيقت تا موقعيكه عفونت از مورد اول انساني به ساير افراد سرايت نكرده و همهگيري قابل ملاحظه را تشكيل ندهد جلب توجه نميكند. به طور خلاصه موارد انفرادي طاعون انساني در كردستان نسبتاً زياد و عفونت به ندرت به شكل اپيدمي بروز ميكند.
8- آزمايشات لابراتواري درباره مقاومت نسبي اين مريونها در مقابل تزريق تجربي باسيل طاعون كه آقاي دكتر افتخاري به آن اشاره نمود مؤيد مشاهدات ما در طبيعت ميباشد. پيدايش ككهاي آلوده روي مريونهاي به ظاهر سالم كه مدتها تحت نظر نگهداشته شده و اثري از بيماري نشان ندادند ثابت ميكند كه اين حيوان قادر است با نگهداشتن و تغذيه ككهاي آلوده عفونت را از محلي به محل ديگر و از زماني به زمان مابعد نگهداري و انتقال دهد.
چنانكه عرض شد در كانون طاعون كردستان موش بنادر R.rattus مطلقاً وجود نداشت و تحقيقات ما تنها در اطراف جوندگان وحشي دور ميزد و براي ما مطالعه اين بيماري در منطقهاي كه موش بنادر، همان موشي كه اينقدر در همهگيريهاي طاعون در سراسر جهان از آن صحبت شده و اساساً آن را مخزن بیماری و انتشار دهنده بيماري تصور كردهاند وجود داشته باشد بسيار جالب بود. موقعيت بسيار خوبي در اين باب در كشور هندوستان به ما دست داد.
پنجاه سال قبل مطالعات بسيار پر دامنه روي طاعون در هندوستان كه يكي از معروفترين كانونهاي جهاني طاعون است انجام ميگرفت. هيئت مامور اين مطالعات مشاهدات ذيقيمت خود را با نظم و ترتيب خاص به رشته تحرير درآورده و منتشر نموهاند كه مورد استفاده كليه علاقمندان موضوع طاعون در سراسر جهان ميباشد. تقريباً ده سال قبل بيماري طاعون بار ديگر در هندوستان و به ويژه در دره رودخانه گانژ شدت و حدت بيشتري پيدا نموده و عده بيشماري را كه در سال متجاوز از پنجاه يا شصت هزار نفر بود تلف مينمود. در اين موقع دولت مركزي هندوستان و مخصوصاً دولت اوتارپرادش در صدد چاره براي پيشگيري اين بيماري خانمان برانداز بوده و براي حل اين مشكل از سازمان جهاني بهداشت طلب مساعدت مينمايد. بدين ترتيب سازمان بهداشت جهاني برنامهاي براي مطالعه وضع طاعون، علل بروز تناوب و طرز انتشار و وسيله انتقال آن در ايالت اوتاریرداش هندوستان كه بيش از ساير نواحي آن كشور مورد تهديد طاعون بود تنظيم و متخصصی بهنام D.H.S.Davis مامور هدايت و انجام اين برنامه ميگرداند. نامبرده پس از چند ماه تحقيق در ولايات شرقي اوتاریرداش به جهت اينكه فقط حيوان مورد نظرش موش بندر بود و در آن زمان تصادفاً موارد انساني يا همهگيري حيواني در آن مناطق وجود نداشت موفق به اخذ نتيجه مثبتي نگرديد و به علت كسالت مزاج كار تحقيقات را ناتمام گذارده و به ميهن خود باز ميگردد. در اين موقع سازمان بهداشت و دولت هندوستان با اشتياق فراوان در جستجوي متخصص ديگري بودند كه برنامه مطالعه طاعون را در هندوستان به سرانجام برساند. اشخاص متعدد و مؤسساتي از آن جمله انستيتو پاستور ايران كه در آن موقع به سبب انتشار تحقيقات خود درباره طاعون كردستان در مجامع علمي جهان شناخته شده بود مورد نظر سازمان بهداشت جهاني قرار گرفته بودند. شرايط و پيشنهادات انستيتو پاستور ايران براي اقدام به تحقيقات فوقالذكر در هندوستان براي سازمان تازگي داشت. به اين معني كه انستيتو پاستور نميتوانست و مايل نبود يكي از كارمندان خود را به نام مامور سازمان بهداشت براي اين كار در نظر بگيرد و در عوض به سازمان پيشنهاد كرده كه برنامه مطالعات فوق را به انستيتو پاستور ايران واگذار نمايند تا برنامه كار را تنظيم و تحقيقات را وسيله كارمندان خود به نام ايران و انستيتو پاستور ايران آغاز و به انجام برساند. سازمان بهداشت بالاخره با اين پيشنهاد موافقت و كار مطالعه طاعون را در هند به انستيتو پاستور ايران سپرد. بنده در اين موقع از توجهات مخصوص جناب آقاي وزير بهداري كه اجازه فرمودند انستيتو پاستور در خارج از كشور اقدام به تحقيقات درباره طاعون نمايد از طرف خود و همكارانم صميمانه تشكر ميكنم. نتايج حاصله از اين تحقيقات بسيار جالب و حقايقي است كه از نظر كليه كاركنان فني كه قبل از ما در اين باب سالها زحمت كشيده بودند پوشيده مانده بود.
در اين موقع كشورهاي دوست و همجوار ما عراق و تركيه و سوريه نيز كه از تحقيقات انستيتو پاستور ايران درباره طاعون مطلع شده بودند ضمن برنامه كه آنهم توسط سازمان بهداشت جهاني تنظيم شده بود نمايندگاني به تهران فرستادند كه نحوه كار مطالعات ما را چه در لابراتوار و چه در طبيعت مشاهده نمودند. سپس بنا به درخواست دولتهاي نامبرده و با تسهيلاتي كه سازمان بهداشت جهاني در اختيار ما گذاشته بود انستيتو پاستور دو اكيپ مجهز به تمام وسايل آزمايشگاه و دامهاي لابراتوار در سالهاي 1333 و 34 براي مطالعه مناطق مظنون در كشورهاي نامبرده و نشان دادن رموز كار به نمايندگان اين دولتها به كشورهاي نامبرده اعزام داشت. منظور اساسي اين برنامه ايجاد همكاري بين اين كشورها و ادامه مطالعه طاعون به وسيله مامورين كشورهاي نامبرده با طريق متداوله در انستيتو پاستور ايران بود. اكيپهاي اعزامي به كشورهاي عراق، سوريه و تركيه با اينكه در مناطق مورد بررسي موفق به كشف كانونهاي آلوده نگرديد ولي انواع موشهاي جمعآوري شده كه بالغ بر هشت هزار ميشود و انگلهاي به دست آمده از اين جوندگان نشان ميدهد كه شباهت كاملي از نقطه نظر جوندگان و انگلهاي آنها بين نواحي شمال شرقي عراق و مناطق جنوبي تركيه و شمالي سوريه و كانون كردستان ايران موجود است و تنها دليل پيدا نكردن موشهاي آلوده در نواحي بررسي شده اين كشورها چنانكه در بيان تحقيقات ما در كردستان ايران شرح داده شد بسيار كوچك و محدود بودن نقاط آلوده به طاعون جوندگان وحشي ميباشد.
در هندوستان چنانكه مطلع بوديم به علت وجود موش بندري با وضعي غير از آنچه كه در كانون كردستان ايران و در مناطق بررسي شده عراق و تركيه و سوريه مشاهده شده بود روبرو شديم. براي تحقيقات در هندوستان انستيتو پاستور اكيپي كه مجهز به تمام وسايل كار و كارمندان ورزيده ايراني باشد اعزام نكرده بود؛ بلكه انستيتو پاستور براي انجام تحقيقات در آن كشور متخصصي در دو نوبت يكي در سال 1333 و ديگري در 1334 اعزام داشت كه با وسايل و كارمندان موجود در آزمايشگاهي كه سه سال پيش با همكاري سازمان جهاني بهداشت و دولت هندوستان براي اين منظور ايجاد شده بود مطالعات خود را انجام دهد.
قبل از آغاز تحقيقات در هندوستان آقاي دكتر بالتازار به منظور بازديد لابراتوار مزبور و تسهيلات موجوده و تماس با اولياي مسئول سازمان بهداشت جهاني در دهلي و مسئولين دولت هندوستان سفر كوتاهي به هندوستان كرد. در آن زمان لابراتوار نامبرده در شهر دوريا Deoria واقع در مشرق ايالت اوتارپرادش در انتظار تجديد فعاليت و آغاز تحقيقات به سر ميبرد. آقاي دكتر بالتازار ضمن سفري در ايالت فوق و با در نظر گرفتن مشاهدات محققين از قبيل شريف Sherif كه همهگيريهاي سابق اين ايالت را مشاهده و منشاء بيماري را هميشه از دامنههاي كوههاي هيماليا و از دامنههاي Siwalik Range و يا كوههاي Terai Belt فرض كرده بود تصميم گرفت مركز كار و آزمايشگاه تحقيقات را به يكي از اين مناطق كه بيماري طاعون در ولايات مجاور اين كوهها به طور آندميك ظاهر ميشد انتقال دهد ضمناً صورتي از وسايل مورد نياز براي ايجاد يك آزمايشگاه مجهز مستقل و متحرك به سازمان بهداشت داده همچنين برنامه كار تحقيقات و مناطقي را كه بررسي ميبايستي از آنها آغاز گردد معلوم نموده به ايران بازگشتند. سازمان بهداشت كه با كليه پيشنهادات انستيتو پاستور ايران موافقت نموده بود در مدت كوتاه و با صميمت خاص مقدمات كار را فراهم و وقتي در اواخر مهرماه 1333 نماينده انستيتو پاستور ايران براي آغاز تحقيقات به هندوستان رسيد بيش از يك هفته براي تكميل و جمعآوري وسايل كار در دهلي نماند و تجسسات خود را از دامنههاي جنوبي سيواليك رينج Siwalik Range و سواحل شرقي رودخانه جومنا Jumna آغاز نمود. عدم آشنايي با آداب و رسوم محلي و زبان سكنه ناحيه مورد بررسي همچنين اختلاف فاحش آب و هواي اين منطقه با ايران و مخصوصاً نبودن اراضي بائر كه بتوان از ادامه لانههاي موش را در آنجا كند پيشرفت كار را در هفتههاي اول كار بسيار مشكل مينمود. رفتهرفته در اثر تجربياتي كه ضمن سالها كار در سختترين شرايط ايران اندوخته بوديم اشكالات را يكي بعد از ديگري برطرف نموده و از اراضي مورد بررسي در منطقه فوق متجاوز از شش هزار موش صحرايي جمعآوري و امتحان نموديم ولي هنوز اثري از طاعون در بين اين جوندگان مشاهده نگرديد.
در اواخر زمستان بروز بيماري طاعون در بارابانكي Barabanki يكي از ولايات مركزي اوتارپرادش به ما اطلاع داده شد. فورا در كانون بيماري حاضر شده پس از تشخيص بيماري و محقق شدن طاعون تحقيقات دامنهداري براي كشف منشاء عفونت و مخزن بیماری آغاز گرديد. در آباديهاي آلوده همچنانكه در كليه آباديهاي ايالت اوتاریرداش تعداد كثيري موش بندري R.rattus زندگي ميكنند كه در موقع سرايت بيماري به هر آبادي اغلب آنها مبتلا به طاعون گشته و تلف ميشوند و بدين ترتيب هميشه جلب توجه نموده و به دليل اينكه موارد انساني معمولاً در تعقيب مرگ و مير اين موشها ايجاد ميگردد و انتقال بيماري به انسان به وسيله گزش ككهاي آلوده اين موشها به عمل ميآيد به غير از اين موش به جوندگان ديگري كه انواع مختلف و تعداد كثيري از آنها در سرتاسر سرزمين پهناور اوتارپرادش موجودند توجهي نكرده و حتي بعضي از اين محققين در اثر بياعتنايي كامل به اهميت جوندگان وحشي در امر انتشار طاعون وجود آنها را نيز منكر شدهاند در هر صورت حقيقت امر از اينقرار است كه جوندگان Millardia meltada، Golunda ellioti، Bandicota bengalensis، Funambulus pennati و Mus booduga et Tatera indica در كليه مناطق ايالت اوتارپرادش كه مورد بررسي ما بوده به طور وفور موجودند. ضمن تحقيقاتي كه در اراضي آباديهاي آلوده به عمل آورديم انواع مختلف از جوندگان نامبرده را آلوده به طاعون پيدا كرديم و عامل بيماري را از فرد فرد آنها جدا نموديم. از درجه عفونت اجساد مرده اين موشها كه در لانههايشان كشف ميشد بر ميآيد كه بعضي از آنها متجاوز از دو ماه است كه تلف شده، برخي از آنها به كلي خشکيده و بعضي موميايي شده به دست ميآمدند و بدين ترتيب واضح بود كه همهگيري حيواني در بين جوندگان وحشي چندين ماه قبل در آن ناحيه رواج داشته و با مقايسه تاريخ تقريبي مرگ و مير اين موشها با تاريخ اولين مورد انساني و يا تلفات موشهاي اهلي در منازل محقق ميگردد كه عفونت طاعون در بين جوندگان صحرا قبل از اشاعه آن در آبادي در جريان بوده است.
سپس موشهاي بندري يا اهلي منازل در آباديهاي آلوده تحت آزمايش قرار گرفته و ثابت شده كه پس از خاموش شدن عفونت در هر آبادي بازماندگان اين موشها عامل بيماري را تحت هيچ فرمي در بدن خود حمل نمينمايند. اين موضوع را حتي در آباديهايي كه فقط بيست روز قبل مرگ و مير موش و موارد انساني در آن موجود بود انجام داده و معلوم گرديد كه حتي پس از اين دوره كوتاه نيز اثري از طاعون در بين بازماندگان موشهاي داخلي آن آبادي باقي نمانده است.
از طرف ديگر نكته بسيار جالبي ضمن اين تحقيقات در بارابانكي مشاهده شد بدين معني كه در بين جوندگان جمعآوري شده يك تاترا انديكا مشاهده شد كه حامل ككهاي آلوده به طاعون بود ولي خود تاترا نه در موقع اسارت و نه در مدت طولاني كه تحت نظر نگهداشته شده بود و بالاخره پس از قرباني كردن و تشريح و آزمايش دقيق اثري از طاعون نشان نداد و بدينوسيله نشان داد كه نوع تاترا ممكن است در نگهداري و انتشار عامل بيماري همان وظيفه را در هندوستان داشته باشد كه انواع مقاوم مريون در ايران انجام ميدهند.
سال بعد موقعي كه اكيپ سرگرم مطالعات خود در بارابانكي بود بيماري طاعون در بخشي از ولايت جان پور Jaunpur كه در حدود 250 كيلومتر به خط مستقيم با كانون بارابانكي فاصله داشت شايع شد. تحقيقات ما روي جوندگان اين ناحيه به نتايج جالبي منتهي گرديد. اولاً در تاييد تقدم عفونت در بين جوندگان وحشي به مرگ و مير موشهاي موجود در منازل و موارد انساني از لانههاي اراضي اطراف دو آبادي آلوده اجساد موشهاي آلوده به طاعون كشف گرديد كه يقيناً قبل از شيوع بيماري در آباديها مرده بودند؛ همچنين در دو مورد از موشهاي سالم از نوع تاترا كه از اراضي اطراف اين دو آبادي آلوده به دست آمده بودند ككهاي آلوده به طاعون جمع آوري گرديد در صورتيكه موشهاي حامل ككهاي آلوده تا مدتي تحت نظر ما سلامت ماند و عاقبت وقتي براي تشريح قرباني شدند اثري از طاعون در آنها مشاهده نشد و بار ديگر در تاييد مشاهدات ما در ايران و بارابانكي نشان داد كه ممكن است بعضي از اين موشها در نتيجه مقاومت شخصي خود ككهاي آلوده را تا مدتي حمل نموده و خود آسيبي نبينند.
به منظور پيدا نموده سر همهگيري حيواني در صحرا منطقه تحقيق را در ولايت جانپور وسيعتر نموده و بالاخره در نقطه به فاصله ده كيلومتر از كانون آلوده در اراضي آبادي بهنام ترا Tera از روي يك تاترا چند كك آلوده پيدا كرديم. در اين موقع در خود آبادي ترا همچنين آباديهاي مجاور آن خبري از طاعون انساني و يا مرگ و مير موشهاي منازل در بين نبود. برنامه كار ما ايجاب ميكرد كه فوراً به بارابانكي برگرديم. مشاهدات جمعآوري شده در اين كانون هم براي تاييد نظريه ما كه طاعون متعلق به جوندگان وحشي صحرا بوده و تصادفاً به موشهاي اهلي خانه R.rattus و انسان سرايت مينمايد كافي بود. دو ماه بعد وقتي آخرين قسمت برنامه خود را در ولايات شمال غربي اوتارپرادش اجرا ميكرديم خبر رسيد كه طاعون انساني در آبادي ترا Tera همان آبادي كه دو ماه قبل از اراضي اطراف آن ككهاي آلوده به طاعون پيدا كرده بوديم بروز نموده است. اين دفعه به طور محقق و قاطع تقدم عفونت در بين جوندگان صحرا به طاعون انسان و موشهاي موجود در منازل و انتقال آن از جوندگان وحشي به وسيله موشهاي اهلي خانه به انسان ثابت و مبرهن گرديد.
قسمت آخر برنامه ما تعيين و تدوين بهترين و سهلترين و ارزانترين طريقه عملي براي جلوگيري بيماري طاعون در ايالت اوتاریرداش بود؛ در اينباره نيز موفقيتهاي جالبي نصيب گرديد كه مجال شرح و بيان آن نيست.
خلاصه:
در مدت نه سال گذشته انستيتو پاستور ايران پنجاه و چهار اكيپ براي مطالعه كانونهاي طاعون به نواحي مختلف كشور مخصوصاً كردستان كه يكي از كانونهاي تاريخي ميباشد اعزام داشته به علاوه دو اكيپ براي اين منظور در كشورهاي عراق، سوريه و تركيه تحقيقات نموده و مدت چهارده ماه در دو نوبت نمايند انستيتو پاستور تحقيقات طاعون را در هندوستان هدايت نموده است.
اين تحقيقات و نتايج حاصل از آن متكي به جمعآوري و آزمايش متجاوز از شصت هزار سر موشهاي مظنون به طاعون ميباشد كه بالغ بر پانزده هزار از آنها در هندوستان، هشت هزار در كشورهاي عراق، سوريه و تركيه و در حدود سي و هفت هزار از خود ايران جمعآوري گرديده است.
ايكاش وقت كافي داشتيم و شرح مشقتها و ناملايمات و زحماتي را كه كاركنان اكيپهاي اعزامي براي بدست آوردن فقط يكي از اين شصت هزار موش متحمل شدهاند به عرض حضار محترم ميرساندم؛ گاهي زير آفتاب سوزان دشتهاي عراق زماني در مقابل بادهاي منجمد كننده زمستان كردستان و مدتي تحت اثر هواي آتشزا و كشنده هندوستان در كاوش بوده و براي پيبردن به رمز بقاء و طرز انتشار طاعون در كانونهاي آلوده تمام محروميتها و شدايد را به ميل و رغبت پذيرفته و اكنون سربلنديم كه ثمره اين مجاهدات حقايق انكار ناپذيري است كه سرسختترين رقباي ما نيز ناچار از قبول آن ميباشند.
طي اين تحقيقات 170 سوش باسيل طاعون از منابع مختلف موش و كك و انسان جدا گرديده و در انستيتو پاستور ايران مورد بررسي قرار گرفته؛ 59 سوش از اين مجموعه متعلق به هندوستان ميباشد كه همه از نوع Orientalis و بقيه از كانون كردستان ايران به دست آمده كه از نوع Medievalis ميباشند و بدين ترتيب نشان ميدهد كه كانونهاي ايران و هندوستان از يك مبداء نميباشند.
در ايران همچنانكه در هندوستان انواع مختلفي از جوندگان در صحرا زندگي ميكنند كه در امر انتشار طاعون دخالت دارند بعضي از اين انواع به عفونت طاعون بسيار حساس بوده و وقتي در معرض آن قرار ميگيرند به كلي مغلوب شده و از بين ميروند. برخي ديگر كه در ايران انواعي از مريون M.persicus و در هندوستان تاترا را ميتوان نام برد، مقاومت نسبي مخصوصي در مقابل بيماري نشان داده عامل را توسط انگلهاي آلوده كه حامل آن ميباشند به زمان بعد و مكان ديگر انتقال داده باعث بروز كانونهاي جديد و انتشار بيماري ميگردند.
در كانون كردستان ايران نظر به اينكه نگهدارنده اصلي عفونت يعني مريونها دور از انسان زندگي مينمايند انتقال بيماري به انسان تصادفي و به ندرت اتفاق ميافتد. اين موارد انفرادي وقتي به فرم ريوي مبتلا گردند توليد همهگيري مينمايند.
در هندوستان وضع غير از ايران ميباشد؛ اين اختلاف در نتيجه وجود عده كثيري موش مجاري فاضلاب كه به بيماري طاعون بسيار حساس بوده و وقتي عفونت از طريق موشهاي وحشي به آنها ميرسد به كلي مغلوب و منكوب شده و پس از مرگ دسته جمعي آنها عده زيادي ككهاي آلوده در منازل به جا ميگذارند كه از روي ناچاري و اكراه روي انسان تغذيه نموده و بدين ترتيب موارد انساني پديد ميآيد.
انتشار عفونت در بين جوندگان وحشي در هندوستان از لانه ای به لانه ديگر و از زميني به زمين مجاور به كندي و بدون نظم و جهت معين پيشروي مينمايد و در جريان همين انتشار است كه عفونت به آباديها ميرسد.طي چهار اپيدمي كوچك در ايالت اوتارپرادش يكصد و پنجاه مورد انساني مشاهده گرديد كه همه به فرم بوبنيك دچار گشته و محققاً همه از راه گزش كك هاي آلوده موش عفونت را دريافت داشته بودند و چون در اين ناحيه كك مخصوص انسان (Pulex irritans) وجود ندارد سرايت از انسان به انسان و بين فاميلي امكان نداشت و مشاهده نگرديد.
مخزن بیماری در ايران عبارت از نوعي مريون M.persicus ميباشد كانونهاي آلوده بسيار كوچك محدود ثابت و پايدار و در تمام منطقه كردستان پراكنده است.
در هندوستان كانونهاي كوچك آلوده به وسيله تاترا كه مقاومت نسبي مخصوصي به عفونت داشته و براي محافظت خود از عوارض شديد لانههاي بسيار عميق در نواحي مرتفع كنار رودخانهها تهيه ميكند از سالي به سال ديگر نگهداشته ميشود و وقتي شرايط مساعد يعني وجود عده زيادي جوندگان حساس در حوالي اين كانونها پديد ميآيد همهگيري واقعي حيواني ايجاد و عفونت به موشهاي مجاري فاضلاب R.rattus در آباديها و سپس به انسان منتقل ميگردد.
بحث: صرفنظر از كانون كردستان ايران كه موش مجاري فاضلاب R.rattus اصلاً در اين منطقه موجود نيست و در اينكه موش صحرايي مريون مخزن بیماری و مستقيماً منشاء عفونت انسان ميگردد بحت و ترديدي باقي نمانده؛ در اغلب كانونهاي جهان مثلاً در هندوستان R.rattus در منازل به تعداد زياد موجود بوده و در نتيجه تلفات سنگيني در موارد بروز بيماري توجه اغلب محققين را به خود جلب و اين كاركنان اين موش را عامل انتشار و مخزن بیماری دانسته و هر وقت كه تصادفاً در بين تحقيقات خود جوندگان صحرايي آلوده پيدا كردهاند بدون ترديد آن را نيز مربوط به انتقال و سرايت بيماري از موشهاي فاضلاب R.rattus فرض نمودهاند. براي انتقال بيماري از محلي به محل ديگر فرضيههايي از قبيل انتقال ككهاي آلوده به وسيله انسان و كيسههاي غلات و ساير كالاها و حتي يادآور شدهاند كه ممكن است موش آلوده از قريه ای به قريه ديگر روي گاريهاي دهقانان مهاجرت نموده و بدينوسيله عفونت را به ساير نقاط برسانند. گواه اينكه هيچكدام از اين فرضيهها متكي به مشاهدات علمي و مسلم نبوده و خود تدوين كنندگان آنها نيز چندان اعتمادي به فرضيههاي خود ندارند. ما امكان اين قبيل موارد استثنايي را انكار نكرده و فقط از آن متعجبيم كه به چه علت اين كاركنان در صورتيكه تحقيقاتي روي جوندگان وحشي انجام ندادهاند اهميت اين جوندگان را در امر انتشار طاعون جداً انكار كردهاند. باز جاي تعجب بيشتري است كه اين محققين وقتي ضمن تحقيقات خود به موارد آلوده جوندگان صحرايي بر ميخورند آن را سرايت بيماري از موشهاي اهلي خانه فرض نموده و بر عكس اين يعني امكان انتقال عفونت را از جوندگان وحشي به موشهاي اهلي خانه قبول نميكنند. حيرتانگيزتر اينكه وقتي خود عفونت جوندگان وحشي را مشاهده ميكنند اساساً به فكر سرنوشت اين عفونت در بين جوندگان وحشي نيفتاده و در بيان انتقال عفونت از آن موش وحشي به همنوعان خود در اراضي يك منطقه كه پر از اين جوندگان است سكوت ميكنند.
شنوندگان محترم وجود انواع مختلف جوندگان در طبيعت، حساسيت بسيار متفاوت آن انواع به عفونت طاعون، مقاومت نسبي بعضي از اين جوندگان و مشاهدات مسلمي كه طي نه سال كار در كانونهاي ايران و هندوستان به عمل آمده بدون ترديد ثابت ميكند كه جوندگان وحشي صاحب و مالك اصلي عفونت طاعون بوده و عامل بيماري تحت شرايط مخصوصي از آنها به موشهاي منازل و انسان سرايت مينمايد. عفونت در بين موشهاي اهلي خانه دير يا زود به طور كامل خاموش ميگردد ولي در بين جوندگان صحرا در يك كانون همچنان پايدار مانده و بدين ترتيب عفونت در اين كانونها قرنها دوام ميآورد.
برگشت به بالای صفحه
|