english فارسی       صفحه اصلی     اخبار پایگاه    ارتباط با ما

تاریخچه
اخبار بیماری های جهان
دور جدید فعالیت های پایگاه
Skip Navigation Links Skip Navigation Links کارکنان
Skip Navigation Links Skip Navigation Links Skip Navigation Links Skip Navigation Links اکنلو و جاذبه های اطراف آن
برنامه استراتژیک
گزارش عملکرد سالیانه
Skip Navigation Links


مطالعات آزمایشگاهی انستیتو پاستور ایران در مورد طاعون

سخنراني دکتر میرزا افتخاری در پنجمین کنگره پزشکی ایران؛ مهرماه 1335، رامسر

برای اینجانب نهایت افتخار است که از طرف انستیتو پاستور ایران ماموریت یافته ام چند کلمه درباره بررسی آزمایشگاهی طاعون به عرض کنگره برسانم.

همانطور که آقای دکتر بالتازار بیان کردند برعکس آنچه تاکنون تصور می نمودند که عامل نگاهداری این بیماری وحشتناک یا بعبارت دیگر مخزن آن، جوندگان حساسی است که سردسته آن ها موش بنادر (Rattus) می باشد، یک دسته از جوندگان وحشی صحرائی نقش اصلی را در این باره به عهده داشته اند و به عقیده ما عامل اصلی بقاء و دوام بیماری می باشند؛ برای اثبات این نظریه و فهم چگونگی آن بود که از قریب به 9 سال پیش تاکنون تجربیاتی در انستیتو پاستور در جریان

حساسیت جوندگان مختلف در مقابل بیماری طاعون

اغلب محققین برای این منظور از تزریق بوسیله سرنگ استفاده می نمودند. ما هم در اوائل همین عمل را انجام می دادیم؛ ولی چون این روش با آنچه در طبیعت می گذرد متفاوت بود و نمیتوانست آنطور که باید به فهم مطلب کمک نماید لذا ما تغییر طریق داده و سعی و کوشش نمودیم که به شرائط طبیعی نزدیکتر شده که بتوانیم با تقلید از طبیعت پر از شگفت به دوام بیماری در یک کانون پی ببریم.

دو طریقه عمده در تجربیات ما بکار می رفت:

یکی بوسیله گزش: به این طریق که حیوان حساس را به بیماری طاعون آلوده مینمودیم؛ وقتی که سپتی سمی آن حیوان بحد کفایت رسید آن را در ظرف شیشه محتوی کک می انداختیم. پس از مرگ حیوان برای اطمینان از آلودگی ککها چندتایی از آنها را له کرده بعد از آزمایش ریزبینی به حیوان حساسی تزریق می نمودیم و در ضمن باقی مانده ککها را روی حیوان حساس دیگری قرار می دادیم که در صورت آلوده کننده بودن ککها حیوان اخیر به طاعون مبتلا می گردید. در این وقت بود که ما ککها را برای تجربیات خود بکار می بردیم.

بی مناسبت نیست که راجع به طرز پرورش کک چند کلمه بعرض برساند؛ زیرا تعداد فوق العاده زیادی کک که ما در تجربیات خود بکار برده ایم جز از راه پرورش و تکثیر آنها راه دیگری برای بدست آوردنشان نداشتیم. برای پرورش ککها اطاق مخصوصی تهیه شده است که حرات آن تقریبا در حدود 20 درجه ثابت و رطوبت آن نیز بین 60 تا 80 درصد بود. زیرا همانطور که می دانیم ککها در هوای خشک نمیتوانند به زندگی خود ادامه دهند. بهرحال در این اطاق حوضچه هائی تعبیه شده است که ظرفهای شیشه محتوی ککها را در این حوضچه های مملو از آب قرار می دهیم. این ظرفهای شیشه که نمونه آن در تابلو در معرض تماشا گذاره شده است طوری انتخاب شده اند که در ضمن آنکه جا برای حیوانی که ککها روی آن غذا می خورند موجود است، ارتفاع ظرف بقدری است که ککها با جهش خود قادر به بیرون آمدن از ظرف نیستند. مدت 15 تا 20 روز ککها را روی حیوان نوزاد و یا بالغی که در روی سبوس و کاه ته شیشه قرار دارند گذارده و ککها تخم خود را داخل سبوس می گذارند. بعد از این مدت، حیوان را با ککها خارج نموده و ظرف را بحال خود می گذاریم. در حدود 10 روز بعد ککهای نوزاد شروع به خروج از پیله می نمایند که از آنها برای تجربیات خود استفاده میکردیم. چون این ککهای تازه بیرون آمده تمایل زیادی به گزش و خوردن خون دارند و بهتر می توان آنها را آلوده نمود.

طریقه دیگری که در کارهای خود از آن استفاده مینمودیم عبارت است از قرار دادن تعدای از باسیل طاعون بر روی پوست حیواناتی که موهای آن تازه کنده شده است. میدانیم که باسیل طاعون خاصیت آن را دارد که از این منافذ بسیاری ریز اپیدرمیکی که در اثر کندن مو حاصل شده است به درون بدن حیوان نفوذ نموده و تولید بیماری نماید. تابلوی بیماری را در روی حیوان به این طریق بهتر میتوان بررسی نمود زیرا ضایعات پوستی با چشم دیده می شود که از ارتیم در روز دوم شروع شده به پتشی، پایول و پوستول در روزهای بعد ختم می شود. بسته به شدت ضایعات و تعداد باسیل مورد امتحان این پوستولها یا مجزا مانده و یا به هم ملحق شده (confluent) و در روزهای بعد زخمی شده و کبره تیره رنگی زخم را میپوشاند. اگر چنانچه در جریان این روزها حیوان مقاومت نموده و نمیرد این کبره افتاده و زخم التیام میبابد. البته از روز سوم در کشاله ران و یا زیربغل حیوان بسته به ناحیه تزریق غدد لنفاوی متورم و بزرگ می شوند و پس از مرگ هم آبسه های ریزی در طحال کبد و کانونهای برنکوپنومونی در ریه مشاهده میگردند.

مجموعا تعداد 253 تجربه بوسیله گزش 38 تجربه از راه پوست انجام شده اند و در این تجربیات تعداد 5 نوع کک مختلف و 4315 سر حیوان از 22 نوع جونده ایران و هندوستان و عراق و 1052 سرحیوان از 4 نوع جونده آزمایشگاهی بعنوان شاهد بکار رفته اند که نمونه های آنها در تابلویی که بدین منظور تهیه شده است ملاحظه میفرمائید.

جوندگانی را که آزمایش شده اند از نظر حساسیت در مقابل بیماری طاعون می توان به 4 دسته تقسیم نمود:

جوندگان فوق العاده حساس:

در ایران

Meriones vinogradovi

Meriones tristrami

Citellus fulvus concolor

Nesokia indica indica

Allactaga elater

در هندوستان

Millardia meltada

Golunda ellioti

Funambulus penati         

Bandicota bengalensis

جوندگانی که حساسیت متوسط دارند:

در ایران

Cricetulus migratorius isabellinus

Meriones Crassus

Rattus Rattus

Rattus norvegicus

جوندگانی که حساسیت ضعیفی دارند:

در ایران، هندوستان و عراق

Tatera indica

در ایران

Mesocricetus auratus

جوندگانی که نسبتاً مقاوم اند:

در ایران

Meriones persicus

Meriones Libycus       

Meriones irani irani

راجع به سایر جوندگان تعداد آزمایش شده کافی برای اخذ نتیجه نمی باشند.

قسمت دوم از کارهای ما تعیین قابلیت انتقال طاعون بوسیله بندپایان اکتوپازاریت انسان است:

راجع به کک در اینجا بحثی نخواهیم کرد؛ زیرا همانطور که همه می دانیم انتقال عمده طاعون بوسیله کک انجام میگیرد. هر 5 نوع ککی که مورد استفاده ما قرار گرفته اند قابلیت انتقال طاعون را بوسیله گزش دارا می باشند باید تذکر داده شود که این ککها تمام متعلق به جوندگان بودند و راجع به کک انسان تجربیاتی انجام نداده ایم.

اهمیت انتقال طاعون بوسیله اکتویارازیتهای انسانی نقشی است که در اپیدمیها بعهده دارند؛ زیرا همانطور که آقای دکتر بالتازار بیان کردند طاعون از جوندگان بوسیله کک آنها به انسان منتقل میشود. البته این انتقال کاملا تصادفی بوده و در کانونهائی نظیرکردستان ایران شخص باید به صحرا رفته و در مجاورت لانه جوندگان مورد گزش کک آنها قرار گرفته و آلوده شود. بقیه انتقال بین انسانی به استثناء فرم ریوی بوسیله اکتوپارازیتهای خود انسان انجام می گردد.بالتازار بوسیله غذا دادن شپش آلوده روی شخصی که از بیماری طاعون شفا یافته بود توانست بیماری را به یک خوکچه هندی بوسیله گزش منتقل نماید.

در تجربیات ما 5 مورد بوسیله گزش شپش تا 60 ساعت بعد از آلوده شدن بیماری به خرگوش نوزاد منتقل گردید و در مورد ساس فقط یک دفعه بوسیله گزش یک خوکچه هندی را 16 روز بعد از آلوده شدن به طاعون مبتلا نمود.

همانطور که بالتازار نیز اشاره نموده اند بعلت اینکه این تجربیات روی میزبان اصلی آنها انجام نشده اند مدتهای فوق حقیقی نبوده و خیلی بیشتر از آن میتواند باشد.

بالتازار بوسیله غذا دادن شپش آلوده روی شخصی که از بیماری طاعون شفا یافته بود توانستند بیماری را به یک خوکچه هندی بوسیله گزش منتقل نمایند."

چنانکه دیدیم شپش و ساس قادرند که بیماری را بوسیله گزش منتقل نمایند؛ لذا در مبارزه بر علیه اپیدمیهای انسانی این نکته نباید از نظر دور داشت. راجع به کنه ها با اورنیتودورس اراتیکوس که در لانه موش های صحرائی (مریون) زندگی کرده و روی آنها تغذیه می نماید تجربه کردیم با وجود اینکه در حدود 7 ماه آلوده بودند با گزش نتوانستند بیماری را منتقل نمایند.

سومین قسمت از کارهای ما مطالعه خواص بیوشیمیایی با سیل طاعون ایران و هندوستان می باشد:

با مطالعه خواص بیوشیمیایی سوشهای باسیل طاعون در تمام کانونها توانسته اند آنها را به 3 دسته مشخص که منابع آنها متفاوت است تقسیم بندی نمایند؛ بدین قرار:

1. Orientalis (شرقی) که گلیسیرین را تخمیر نکرده و در محیط های مخصوصی تولید اسید نیترو نموده و نیتراتها را احیاء می کند. سوشهای سواحل چین، هندوستان و ژاپن جزء این دسته محسوب می شوند.

2. Antiona (باستانی) که گلیسیرین را تخمیر کرده و سایر خواصش مثل اولی است. سوشهای کانونهای سیبری و مرکز افریقا که خیلی قدیمی و به احتمال قریب به یقین از مراکز اصلی بیماری طاعون می باشند جزء این دسته اند.

3. Mediaevalis (قرن وسطائی) که گلیسیرین را تخمیر کرده ولی تولید اسید نیترو و احیاء نیتراتها را نمی نمایند. سوشهای کانون جنوب شرقی روسیه جزء این دسته اند.

از مطالعه سوشهای باسیل طاعون ایران که بوسیله آقای دکتر اصلانی، که زمانی به همکاری ایشان در انستیتو پاستور ایران، مفتخر بودیم انجام شده است، این سوشها جزء دسته سوم می باشند و چنانکه در فوق متذکر شدیم سوشهای کانون جنوب شرقی روسیه نیز شبیه به سوشهای ایران میباشند. یک سوش نیز از سرحد بین ترکیه و سوریه مجزا شده است که آنهم شبیه به سوشهای ما می باشد و این خود می تواند دلیلی بر یکی بودن کانونهای طاعون ایران عراق- سوریه و جنوب ترکیه باشد.

ولی راجع به کانونهای جنوب شرقی روسیه و کردستان ایران باید گفت که این دو کانون از یکدیگر مجزا مِی باشند زیرا تحقیقات ما و مطالعه سوابق تاریخی نشان داده اند که در آذربایجان کانون طاعون وجود ندارد.

شاید این مشابهت خواص بیوشیمیایی سوشهای دو منطقه مربوط به همسایگی آنها و مبداء واحد باشد و یا اینکه مربوط به شرائط نگهداری بیماری در این دو کانون باشد؛ زیرا کردستان ایران چنانچه آقای دکتر بهمنیار بیان خواهند نمود یا کانون خالص مریون است و از تجربیات تیخومیروا بر میآید که در کانون جنوب شرقی روسیه نیز نوعی از مریون نقش عمده در نگهداری بیماری انجام می دهد؛ البته برای پیدا کردن سر این موضوع لازمست که کانونهای دیگر مریون نیز از این نقطه نظر بررسی شوند.

تعدادی از سوشهای هندوستان هم مورد مطالعه ما قرارگرفت و همه جزء دسته اول بودند.

هماگلوتیناسیون: یک سری تجربیاتی برای تشخیص سرولوژیکی بیماری طاعون بکمک همکاران ما در انستیتو حصارک انجام گردیده اند که در دو مقاله منتشر گردیده است. می دانیم که تهیه یک محلول میکروبی از باسیل طاعون بسیار مشکل است و بعلاوه این محلول میکربی ناپایدار میباشد؛ لذا محققین روش دیگری را انتخاب نموده اند، از جمله هماگلوتیناسیون. اساس آزمایش بر این است که هرگاه گلبولهای قرمز حیوانی را با آنتی ژن مخصوصی از باسیل طاعون مجاور نمائیم این گلبولها خاصیت این را پیدا مینماید که اگر با آنتی کر بر علیه باسیل طاعون مجاور شوند آگلوتینه میگرند.

ما تجربیات خود را با یک لوله آنتی ژن فراکسیونه شده از باسیل طاعون انجام داده ایم که آنرا آقای دکتر میر کارشناس طاعون امریکا که در آبان سال 1332 جهت مشاهده کارهای ما به ایران مسافرت نمود بودند همراه خود آورده بودند. علاقمندان به اطلاعات بیشتر را به دو مقاله نامبرده راهنمائی می نمایند.

از قریب هزار مریون پرسیکوس که مورد آزمایش قرار گرفتند، چهارصد مریون به بیماری طاعون مبتلا شده و مردند.

بحث

در یکی از کانونهای طاعون کردستان که مورد مطالعه دقیق تر و بیشتری قرار گرفته است دو نوع مریون M. vinogradovi و M. persicus وجود دارد. این دو نوع مریون از نظر حساسیت در مقابل طاعون درست در دو نقطه مخالف قرار دارند؛ اولی جزء دسته نسبتاً مقاوم و دومی جزو دسته فوق العاده حساس می باشد. وجود یک جونده مقاوم در کانون طاعون بسیار جالب توجه می باشد. دیگران هنگامی که به این موارد برمی خورند آنرا از لیست مخازن ویروس حذف می کردند و حتی در بعضی نقاط آنرا مانع انتشار بیماری میدانستند؛ ولی آنچه از تجربیات آزمایشگاهی و مشاهدات در طبیعت برمی آید خلاف این عقیده را ثابت می کند.

از قریب هزار پرسیکوس که مورد آزمایش قرار گرفته چهارصد پرسیکوس به بیماری طاعون مبتلا شده و مردند. در تجربیات با مالیدن باسیل طاعون به پشت این پرسیکوس ها که نمرده اند اغلب یا علامتی در روی پشت خود نشان نداده اند و یا اینکه اگر چند پوستولی در پشت آنها دیده می شد بدون اینکه سیر طبیعی خود را طی کنند روز سوم یا چهارم خشک شده و از بین رفته اند و حال آنکه در خوکچه های هندی شاهد سیر بیماری درست مثل آن چیزی است که بعرض رسید و یا در نزد M.vinogradovi یا Nesokia و یا بالاخره M.tristrami که فوق العاده حساس می باشند بدون اینکه فرصت سیر تکامل بعلائم پوستی بیماری بدهند در اثر عفونت منتشر روز دوم و یا سوم با تابلوی طاعون فوق حاد میمیرند.

ما برای اینکه بفهمیم عفونت در بدن یک جونده منتشر شده است یا نه آزمایش طحال برداری انجام میدهیم؛ بدین معنی که 15-9 روز بعد از شروع تجربه، حیوان را بیهوش نموده و با شکاف دادن پهلوی آن نیمی از طحال را با ترموکوتر برداشته و پس از له کردن به حیوان حساس تزریق مینمائیم. در اینصورت می توان فهمید که آیا عفونت به تمام بدن منتشر شده است یا خیر؛ زیرا می دانیم که باسیل طاعون مثل اغلب میکربها در طحال جمع میشود. به این وسیله ما در حدود دویست پرسیکوس را امتحان نموده ایم که فقط 2 پرسیکوس دارای طحال مثبتی از نظر باسیل طاعون بودند؛ در صورتیکه در تمام خوکچه های هندی که طحال برداری انجام شده است همه نشانه از انتشار بیماری به تمام بدن بوده است.

مقاومت مخصوص این پرسیکوسها را نمی توان به علت مصونیت طبیعی یا اکتسابی دانست؛ زیرا پرسیکوس هایی که در تجربیات اول مقاومت نموده اند برای دفعات دوم و سوم و چهارم و غیره نیز با فواصل کم و بیش کوتاهی مورد تجربه قرار گرفته و بدون کمترین مقاومتی به بیماری مبتلا شده و مردند. تعدادی از پرسیکوس ها با وجودیکه چندین دفعه با کک های آلوده کننده مجاور بوده و مقاومت کرده اند در آزمایشات بعدی به طاعون مبتلا شدند. منظور از کک آلوده کننده این است که بعدا از خروج حیوان از ظرف محتوی ککها حیوان دیگری قرار دادیم که از بیماری طاعون مرد. یعنی پرسیکوس های مورد بحث بطور قطع با ککها آلوده کننده مجاور بوده اند و مقاومت کرده اند. اگر این مقاومت در اثر مصونیت بود میبایستی در دفعات بعدی نیز مقاومت نماید و حتی این مقاومت با دوام تر شده باشد. در بعضی از موارد تعداد ککهای تجربیات بعدی خیلی کمتر و یا مساوی دفعات قبل بوده است.

میتوان چنین تصور نمود که حد پذیرش این جونده در مقابل طاعون بالا است که در تحت شرائط خاص که فعلا بر ما مجهول اند این حد پذیرش پائین آمده و حیوان به بیماری مبتلا می شود؛ بنابر شرح فوق ما نه تنها این جوندگان مقاوم را مانع انتشار بیماری بعلت مقاومت نمی دانیم بلکه آنها را عامل دوام و بقاء بیماری در یک کانون می دانیم. همانطورکه آقای دکتر بالتازار بیان نمودند حیوانات حساس نمی توانند به تنهائی نقش نگاهداری بیماری را در یک کانون بعهده داشته باشند؛ زیرا در اثر اپی زئوسی تقریبا همه آنها از بین می روند و در بین دو اپی ژوئوسی نمی توان اثری از بیماری در آنها پیدا نمود. چنانکه میدانیم بیماری به وسیله کک آلوده منتقل می شود. کک مقاومت زیادی به گرسنگی ندارد و لذا برای باقی ماندن خود نیازمند به حیوانی است که روی آن تغذیه نماید و این حیوان نیز نباید از بیماری درگذرد و لذا به نظر می رسد که مریون مقاوم ما این نقش را به عهده دارد که ککهای آلوده را از فصلی به فصل دیگر منتقل نموده و بدینوسیله بیماری را نگاه می دارد.

تابلوئی که در فوق شرح داده شد در طبیعت مشاهده شده است و ما هم توانسته ایم آنرا در آزمایشگاه بوجود آوریم؛ به این قرار که یک پرسیکوس را با 300 کک آلوده مجاور نمودیم و بعد از 16 روز یک نزوکیا وارد ظرف نمودیم که به بیماری طاعون مبتلا شده و مرد و حال آنکه پرسیکوس تا حدود 20 روز دیگر مجاور ککها بود و سالم بود.

پرسیکوس مقاوم دیگری را با 300 کک آلوده مجاور نمودیم بعد از 17 روز یک مریون وینوگرادوی وارد ظرف نمودیم که به بیماری مبتلا شده و درگذشت ولی پرسیکوس تا 36 روز دیگر مجاور ککها بود و سالم بود.بنابراین می توان چنین تصور نمود که ککهای آلوده که از روی مریون وینوگرادوی و یا مریون پرسیکوس مرده از طاعون جدا شده اند در روی مریون پرسیکوس مقاوم به زندگی خود ادامه میدهند تا دوباره مریون وینوگرادوی تکثیر پیدا کرده و یا همین پرسیکوس یا پرسیکوسهای دیگری که در این پایین آمدن پذیرش خود حساس به بیماری شده اند بیمار شده و ککهائی جدیدی را آلوده نمایند و بدین ترتیب بیماری به سیر ابدی خود ادامه میدهد.

نتیجه

- جوندگان ایران و هندوستان که مورد آزمایش قرار گرفته اند از نظر حساسیت در مقابل بیماری طاعون به چهار دسته تقسیم شده اند.

- شپش و ساس قابلیت انتقال طاعون را بوسیله گزش دارا می باشند و در انتقال بین انسانی نقش عمده دارا میباشند.

- سوشهای باسیل طاعون ایران جزو دسته مدیوالیس می باشند یعنی گلسیرین را تخمیر نموده و در محیط های مخصوص تولید اسید نیترو نکرده و نیتراتها را احیاء نمی کنند. از این نظر شبیه به سوشهای باسیل طاعون جنوب شرقی روسیه می باشند .

- تعدادی از سوشهای باسیل طاعون هندوستان که آزمایش شدند جزو دسته اورینتالیس میباشند، یعنی گلسیرین را تخمیر نمی کنند و تولید اسید نیترو کرده و نیتراتها را احیاء میکنند.

- مریون پرسیکوس در مقابل طاعون مقاومت مخصوصی دارد که به نظر ما عامل باقی ماندن بیماری طاعون در کردستان ایران است.

 

 

من طاعون را انتخاب نکردم بلکه آن مرا انتخاب کرد!

مارسل بالتازار (1350-1286 شمسی)، موسس پایگاه