تجسسات انستیتو پاستور درباره جوندگان عامل پایندگی طاعون

 

سخنرانی دکتر پزشگپور مستشفی در پنجمین کنگره پزشکی ایران؛ مهرماه 1335، رامسر

 

شاید مستمعین گرامی تعجب کنند از اینکه انستیتو پاستور ایران که یک موسسه بهداشتی پزشکی است دست به مطالعات جانورشناسی زده و این سخنرانی فقط درباره تحقیقات جانورشناسی انستیتو باشد؛ ولی فکر می کنم سخنرانیهای آقای دکتر بالتازار و آقای دکتر افتخاری و آقای دکتر بهمنیار اهمیت آنرا بخوبی روشن نموده باشد. در واقع اختلاف حساسیت و مقاومت جوندگان وحشی مساله مهمی در دوام باسیل طاعون در طبیعت بوجود آورده و مطالعه هویت و امتیاز بین انواع و زندگی این حیوانات برای ادامه مطالعات بیماری طاعون بیش از پیش لازم و ضروری است.

جوندگانی که تا بحال از نقاط مختلف ایران شکار وتحت مطالعه انستیتو پاستور قرار گرفته اند عبارتند از:

Gerbillinae

Merion persicus

Microtinae

Microtus Irani

Merion libycus

Microtus sociali

Merion vinogradovi

Arvicola terrestis

Merion tristrami

Ellobius lutescens

Merion crassus

Ellobius fuscocapilus

Merion indica

Muscardininas

Clis glis (loir)

Murinae

Nesokia indica

Dryomys

Cricetomys

Diplodinae

Allactaga elater

Mus musculus

Allactaga williamsi

Rattus rattus

Sciuridae

Citellus fulvus (sepermophille)

Rattus norvegicus

Cricetinae

Cricetulus

Ochotonidae

Ochotona ruffesens

Mesocricetus

 

اشکالات شناسایی هویت جوندگان

انستیتوپاستور ایران از ابتدای مطالعات خود درباره تشخیص جوندگان وحشی به خصوص مریونها با اشکالات زیادی روبرو شده، شباهت زیاد پاره¬ای از این حیوانات بیکدیگر، ناقص بودن تعاریف مصنفین و روشن نمودن اسامی که باید مترادف محسوب شوند از اشکالات مهم این مسئله بوده است. جانورشناسان و متخصصین خارجی نیز که بنا به خواهش انستیتوپاستور به مطالعه این حیوانات پرداخته اند اغلب دچار تردید و یا اشتباه میشدند؛ مثلاً زمانی مریون پرسیکوس را ژربیل Gerbille نامیدند و یا مدتی مریون وینوگرادوی را از مریون لیبیکوس تفکیک نمیکردند و یا اینکه مریون تریسترامی را با Merion shavi و Merion blackleri اشتباه میکردند. با در نظرگرفتن حساسیت زیاد بعضی از این حیوانات نسبت به طاعون و مقاوم بودن بعضی ها ممکن است اینگونه اشتباهات اختلالات عظیمی در مطالعات و تجسسات درباره این بیماری بوجود آورد.

صفاتیکه تا بحال مورد مطالعه محققین برای تشخیص افتراقی مریونها قرار گرفته عبارتند از صفات ظاهری طول سرو بدن، طول دم، رنگ پشت، رنگ شکم، اندازه کف پا، طول لاله گوش، وجود یا عدم منگوله در انتهای دم، وجود یا عدم مودر کف پا.

یکی دیگر از اشکالات ما ناقص بودن طبقه بندیهای جانورشناسی است که تا بحال معمول بوده و هست بالاخره تعریف گونه کدام است؟ آیا هنوز باید محققین در هر نقطه دنیا به هر حیوانیکه برخورد کردند مطابق سلیقه خود نامگذاری و طبقه بندی کنند؟ عدم وجود یک پایه صحیح علمی سبب شده که پس از اتلاف وقت زیاد عده ای از دانشمندان معلوم می شود که چندین اسم مختلف در حقیقت مربوط به یک حیوان بوده که هر محققی مطابق سلیقه خود آنرا به نامی معرفی کرده بود. این مسئله چه در بین حشرات مورد مطالعه و چه در بین جوندگان مزاحم مطالعات ما بوده است. پس از مدتها مطالعه معلوم شد که merion persicus همان merin ambriosus می باشد. Merion blackleri با merion lycaon تفاوتی ندارد و یا در مریون Merion meridianus اسامی psamophilus، rolurovskii، auceps و cryptorhinus همه در ترادف افتادند. این مثال ها تنها در مریونها بسیار زیاد است و من برای جلوگیری از اطاله از نامبردن آنها خودداری می کنم.

تمام این اختلافات در اثر بی اساس بودن پایه طبقه بندی در جانورشناسی است؛ تنها تعریفی که در این علم تا اندازه منطقی و علمی میباشد بیان cuvier در تشخیص گونه می باشد که در داخل گونه افراد نر و ماده قابل زاد و ولد با هم می باشند و تولید اعقابی نظیر و شبیه به پدر و مادر خود می کنند. این تعریف بر عدم امکان نزدیکی و زاد و ولد بین دو گونه مختلف بنیان شده. این مطالب را اولاً نمی توان عمومیت داد و ثانیاً عدم نزدیکی گونه های مختلف ممکن است در اثر عوامل روانی باشد. مثل نبودن تمایل جنسی بین دو نوع و یا اختلاف فصل حاملگی و یا عدم سازش و همآهنگی دستگاهای تناسلی. برای تحقیق این مطالب متوسل بتلقیح مصنوعی اسپرم شده¬اند. این آمیزش بین دو نوع در طبیعت نیره زیاد اتفاق میافتد مثل سگ و گرگ- سگ و شغال panthere و Jaguar.

Mus bactrianus و Mus musculus و یا Chameau و Dromadaire می توانند آمیزش کرده و تولید اعقابی بکنند که آنها نیز قابل زاد و ولد بین خود و همچنین الی غیر النهایه در نسل های بعدی باشند. باید گفت که این دورگها (Hybrides) از لحاظ شکل ظاهری اغلب به پایه های مختلف حدواسط بین دو نوع مربوطه میباشند.

مریون پرسیکوس 42 کرموزوم، مریون لیبیکوس 44 کروموزوم، مریون وبنوگرادوی 44 کروموزوم و مریون کراسوس 60 کروموزوم دارا میباشند.

در جنوب فرانسه دو نوعه Hemipter وجود دارد: Notonecta furcata و Notonecta glaut که به آسانی با هم تولید مثل کرده و به این ترتیب تعداد بیشماری از دورگهای این حشره باشکال مختلف واسطه بین دو نوع وجود دارد. همین دو حشره در شمال فرانسه یا مناطق دیگر اروپا در بین هم کاملا نازاد و غیرقابل آمیزش می باشند. وجود این دورگهای مختلف-الشکل در طبیعت ما را بر این داشت که شاید اشکال مختلف مریونی که در کانونهای طاعونی ایران دیده می شود مربوط بدورگهای Hybrides)) بین دو نوع Merion Libycus-Merion persicus باشد. Misonne همکار بلژیکی ما از طرفداران پا برجای این عقیده بود.

روی همین اصل ما دو نوع غیرمشخص این مریونها را intermediaire persicus و intermediaire libycus نامیدیم. برای روشن کردن این مطلب از عده زیادی مریونهای نر و ماده تشکیل جفت های متعددی دادیم. این جفت ها همه مختلط یا از نوع نامبرده تشکیل شده بودند و یا از حیوانات واسطه با یکی از این انواع مشخص. در اینجا باید خاطر نشان شد که جفت کردن مریون های در اسارت کار بسیار مشکلی است و حتی در بین یک نوع هم اغلب به نتیجه مثبت نمی رسد. معهذا یک جفت مختلط از مریونهای ما موفق بآمیزش می شوند و تشکیل 5 نوزاد می دهند که دو تای آنها قبل از بلوغ تلف شدند و سه مریون دیگر بحد بلوغ و رشد کامل رسیدند و از آنها دو مریون ماده و دیگری نر بود.

دم این مریون دارای پیچیدگی شبیه بکمان بوده که متاسفانه قبل از بلوغ کنده شد.

این حیوانات دارای چند صفت واسط و نیز چندین صفت مختلط از پدر و مادر می باشند. علاوه بر آن پیچیدگی دم یکی از آنها یکی از علائم مخصوص هیپریدهای بین دو گونه می باشد. چیزیکه مسلم است این حیوانات نظیر هیچیک از هزارها مریون که تابحال مشاهده کرده ایم نبودند و نیز پس از مدتها زندگی با هم در یک terrarium موفق بتولید نسل جدیدی نشدند.

برای خاتمه دادن این بلاتکلیفی دست به دامان کروموزومها شدیم؛ چون در واقع کروموزومها بهترین علامت مشخص هر گونه میباشند. همانطوریکه حضار مسبوقند، کروموزومها نوارهایی هستند که در هسته سلولی قرار گرفته و تعداد و شکل آنها در هر گونه از اجداد اولیه تا آخرین اعقاب ثابت و غیر قابل تغییر بوده و حامل صفات ذاتی genotypique و ارثی می باشند. در آنجا باید از همکاری گرانبهای R.Matthey قهرمان جهانی کروموزوم قدردانی و تشکر کنیم که از همکاری و کمک به انستیتو پاستور ایران هیچگاه خودداری نکرده است. مطابق تشخیص این دانشمند مریون پرسیکوس 42 کرموزوم، مریون لیبیکوس 44 کروموزوم، مریون وبنوگرادوی 44 کروموزوم و مریون کراسوس 60 کروموزوم دارا میباشند. از پدر و مادر و خود هیپریدهای ما:

مادر هیپریدها مریون لی بیکدوس دارای 44 کروموزوم و پدرشان پس از مطالعه معلوم شد دارای 72 کروموزوم می باشد لذا باید این مریون را از نوعMerion tristrami محسوب بداریم. هیپریدهای این دو نوع دارای 58 کروموزوم یعنی بطور دقیق مجموع نیمی از کروموزومهای مادر و نیمی از کروموزومهای پدر می باشند 72/2+44/2= 58 در اینصورت هیچ جای شک و تردید نیست که این حیوانات هیپریدهائی بین دو گونه Merion tristrami و Merion libycus میباشند.

چقدر بجا بود اگر علماء سیستماتیک بیش از این توجه به علم کروموزومها میکردند و آن روش تاریک و بی پایه سابق را تعقیب نمی کردند. می توان گفت که کروموزومها بهترین کلید برای شناسایی گونه و یا خویشاوندی نزدیک بین گونه ها و حتی ژانرها و طبقات مافوق می باشد. بی مورد نیست که اشاره به تجربیات شیرین Matthey در این باره کرده باشیم. در هر genre می شود و خویشاوندی اسپسها را از روی کروموزومها تشخیص داد از مقایسه دو اسپس همسایه در یک ژانر اغلب می توان هم اصل بودن کروموزومها را مشاهده کرد؛ مثلاً یک کروموزوم Metacentrique یعنی بشکل 7 در یک اسپس مطابقه میکند یا دو کروموزوم acrocentrique یعنی به شکل چوب کبریت در اسپس مجاور ژنها (genes) و صفاتیکه در کروموزوم اسپس اوتی دیده میشود در دوکروموزوم اسپس دومی عینا یافت میشود. در اینصورت می توان گفت که دو نوع اول دو کروموزوم در اثر یک موتاسیون Fusion centrique بهم متصل شده. اختلاف شکل کروموزومهای دیگر نیز یا در اثر تغییر مکان Translocation, Inversion جابجا شدن قطعه از یک کروموزوم و Duplication یا در رویهم افتادن یک قطعه از کروموزوم یا پدیده نظر اینها صورت گیرد. بطوریکه مقدار کروموزومها در تمام اسپس های مجاور در یک ژانر ثابت می ماند.

تحقیقات Matthey در ژانر Lacertilia این موضوع را بطور وضوح نشان میدهد، در هفت اسپس مطالعه شده در این ژانر تعداد بازوان همیشه ثابت مانده که آنرا Nombre fundamental یا عدد اصلی می نامند؛ در صورتیکه تعداد کروموزومها ظاهرا در بین اسپس ها با یکدیگر فرق دارد. متاسفانه امروزه هنوز از میلیونها اسپس جانور فقط 1500 اسپس از لحاظ کروموزومی مطالعه شده و مابقی در تاریکی و ابهام می باشند

نتیجه

از مجموعه این مطالعات می توانیم نتیجه بگیریم که در کانونهای طاعونی ایران چهار اسپس مشخص مریون وجود دارد که عبارتند از Merion libycus، Merion vinogradovi، Merion persicus و Merion tristrami .

و نیز باید خاطر نشان شد که در مطالعات جوندگان ایران هنوز نقاط تاریک فراوان است و این موضوع باید بیش از این تعقیب و مطالعه نمود؛ چون می دانیم که این حیوانات در همه گیری شناسی انسانی وظیفه بسیار مهمی را عهده دار میباشند بطوریکه بغیر از طاعون در بیماریهای گوناگونی از قبیل poliomyelite، تب زرد، تب راجعه و تیفوس موشی همین حیوانات می توانند مخزن ویروس باشند.

آخرین بروزرسانی: 1403/08/23