معرفت کنونی ما نسبت به ریکتزیوزها؛ نوشته دکتر مارسل بالتازار
معرفی دکتر بالتازار: دکتر مارسل بازلتازار رئیس انستیتو پاستور ایران در سال 1908 میلادی در شهر وردن در یک خانواده نظامی به دنیا آمد و تحصیلات متوسطه خود را قبلا در دیژن و بعدا در شهر پاریس به اتمام رسانیده است. نظر به اینکه نیاکانش از جانب پدر و مادر پزشک بوده اند از ابتدا قصد تحصیل طب داشته و به همین مناسبت بلافاصله بعد از اختتام دوره متوسطه وارد دانشکده پزشکی پاریس گردیده است. در خلال سال های تحصیل پزشکی یعنی در سال 1929 وارد انستیتو پارازیتولوژی گردید و نزد پروفسور برومت انگل شناس معروف جهان آداب تفحصات علمی را فرا گرفته و پایان نامه تحصیلات خود را در مبحث بیلارزیوز نگاشته است. در سال 1932 وارد خدمت انستیتو پاستور پاریس گردید و در اینجا خویشتن را برای مطالعه در بیماری های بومی ممالک افریقا مجهز ساخته است. در سال 1923 بر حسب دعوت پروفسور ژرژ بلان محقق مشهور فرانسوی به انستیتو پاستور کازابلانکا منتقل و در آنجا به همکاری وی در مباحث مختلف پزشکی به خصوص در مبحث تیفوس، تب راجعه و طاعون تحقیقات دقیق نموده است. در سال 1946 طبق معرفی پروفسور پاستور والری رادو رئیس هیئت نمایندگی انستیتو پاستور پاریس که بر حسب دعوت دولت ایران برای تجدید نظر در سازمان انستیتو پاستور ایران به تهران آمده بود به ریاست انستیتو پاستور ایران انتخاب و در ایران علاوه بر اداره امور انستیتو پاستور تحقیقات دیرین خود را به خصوص در مبحث طاعون تعقیب نموده و شهرت بین المللی کسب کرده است. دکتر بالتازار عضو رسمی عده ای از محافل علمی معروف جهان است و در سازمان بهداشت جهانی در حلقه خبرگان طاعون و هاری قرار دارد و به همین مناسبت قسمتی از مطالعات بین المللی مربوط به مباحث هاری و طاعون به عهده انستیتو پاستور ایران سپرده شده است.
تقریبا می توانیم بگوییم که امروز ما پنجاهمین سال مطالعات علمی ریکتزیوزها را جشن می گیریم زیرا در سال 1906 بوده است که شارل نیکل و همکاران او کنت و کنسی نخستین مطالعات خود را در این مبحث آغاز نمودند و به اکتشافات بزرگی از قبیل تعیین رل شپش در انتقال تیفوس و انجام مطالعات تجربی روی حیوانات لابراتوار «اول میمون و بعد کوبای» نایل آمدند.
کلمه ریکتزیوز را من انتخاب نکرده ام بلکه چون در برنامه کنگره موجود بوده موضوع سخنرانی اینجانب شده است.
بیماری هایی که در آن ها میکرب کوچکی به نام ریکتزیا در درون سلول های مبتلایان چه نزد ذی فقارها و چه نزد غیرذی فقارها دیده می شود خیلی زیاد است و در این سال های اخیر هم بر تعداد آن ها افزوده گردیده و این بیماری ها با یکدیگر تفاوت فاحشی دارند ولی از میان آنها آنچه در این کنگره مورد توجه ما است آنهایی است که عامل انتقال آنها بندپایان هستند یعنی گروه تیفوس ها از یک طرف و تب »کیو« از طرف دیگر و بالاخره ناخوشی عجیبی که پیوسته همراه اپیدمی های تیفوس در موقع جنگ های بزرگ جهانی ظاهر می شود و آن را در هنگام جنگ عالمگیر اول به نام تب خندق نامیده اند.
بنابراین موضوع این سخنرانی اگر به عادت زمان با یک رشته تحقیقات مختلف و توصیف های متباین و تجارب متضاد همراه نباشد و اسباب پریشانی اذهان نگردد خیلی ساده و روشن است.
تب »کیو« به این اسم غریبی که دارد درست نمی دانیم که این نام به مناسبت کلمه کوین اسلاند یعنی همان ایالت استرالیایی که تب مذکور برای اولین بار در آنجا مطالعه شده است اختیار شده یا خیر و آیا همین بیماری است که بعدها در آمریکا به نام ناخوشی در یک یورنه – و بالاخره در کشور من تانا به وسیله دیویس و ککس به اسم »تب من تانا« خوانده شده است یا نه ولی می دانیم که عوامل دیگری باعث انتشار این بیماری در سراسر جهان است به طوریکه در هر کشوری آن را دقیقا تفحص کنند به زودی خواهند یافت.
تب خندق را که تب پنج روزه یا تب ول هی منی به مناسبت نام ایالت اوکرانی و یا تب موز به مناسبت خندق های وردن که این ناخوشی در آنجاها دیده و توصیف شده است نام گذاری کرده اند یک بیماری مشخص و منحصر به فرد است.
هنگامی که وارد گروه تیفوس ها می شویم مشاهده می کنیم که قدیمی ترین آن ها به نام های تیفوس اپیدمیک- تیفوس تاریخی- تیفوس حقیقی- تیفوس شپشی و ناخوشی بریل خوانده می شود و این ناخوشی اخیر همان تیفوس تاریخی است بدون شپش که دوست محترم آقای دکتر آراسته درباره آن با شما سخن خواهد گفت.
یکی دیگر از تیفوس های قدیمی تب ارغوانی سخره ها و مختص آمریکای شمالی است که بعد از اختلاف نظرها توانسته اند تیفوس سائوپولو یعنی بیماری امریکای جنوبی را همانند آن بشناسند.
تب دکمه ای که در سال 1910 به وسیله کونور و بروش و تب ساحلی مدیترانه معروف گشت ولی اکنون ظاهرا دوباره همان نام اولی خود را به طور قطع اختیار کرده است.
تیفوس موشی که مدت زمانی به نام تیفوس محلی یا تیفوس خفیف مشهور بود و از این جهت با ناخوشی بریل مخلوط گشت اکنون به طور یقین مشخص گردیده و در هر جا که هست به همان نام تیفوس موشی خوانده می شود.
بالاخره تسوتسو کاموشی که همان تب آن هاز ژاپنی است به تدریج که در سایر کشورها پیدا شده و مشخص گردیده است امروز به اتفاق بنام »اسکروپ تیفوس« یا تیفوس مرغزارها نامیده می شود.
دانشمندان روشندل سعی بسیار نموده اند که این بیماری ها را مشخص و با یکدیگر مقایسه و از هم جداسازند و نمونه کامل ایشان لیوث وایت و ساوور هستند که تیفوس های استوایی را با حوصله بسیار بررسی نموده و روشن ساخته اند که همان تیفوس تاریخی یا موشی و یا تیفوس مرغزارها می باشد ولی متاسفانه همه محققین با یکدیگر هم سلیقه نیستند و همه در تحت یک انضباط کار نمی کنند و به همین مناسبت بعضی از آنها در توصیف و نام گذاری تعجیل و قبل از آنکه تحقیقات لابراتواری به سر حد کمال برسد اظهار نظر قطعی می نمایند.
در کتب و رسائل دستی که هر چند سال یکبار تجدید طبع می شود به نام بیماری هایی برخورد می کنیم که کم و بیش مشخص معرفی می گردند و لیکن باید سال ها انتظار کشید تا محققین پر حوصله این کارهای ناتمام را تکمیل و ویروس آن ها را مشخص و طبقه بندی حقیقی آن ها را روشن سازند – چنانکه تب اگزانتماتیک افریقای شرقی را که در ممالک کنیا- تانگانیکا- اوگاندا- سودان- حبشه- سومالی – اریتره توصیف نموده اند هنوز درست نمی دانیم که آیا تب دکمه ای است یا نه همچنین است تیک پیت فور افریقای جنوبی و کومائون فورهندی.
تب سرخ کنگو هنوز در همان مرحله تیفوس های استوایی قبل از مطالعات ساوور قرار دارد و ریکتزیوز آبله مرغانی ممکالک متحد آمریکای شمالی و همچنین »بولیس فور« تگزارس هنوز درست مشخص نگردیده و ویروس آن ها با ویروس های معروف تطبیق نگشته است.
به طور خلاصه عرض می کنم که وضع ریکتزیوزهایی که بند پایان عامل انتقال آن ها هستند هنوز درست روشن نیست و به همین مناسبت سعی می کنیم که امروز به قدر امکان نظم و ترتیبی برای آن ها قائل گردیم. و مسلما طبقه بندی آن ها از لحاظ میزبان ناقل می تواند دقیقا ما را به مقصود نزدیک گرداند.
دو بیماری که حقا باید نام تیفوس را برای خود حفظ کنند یکی تیفوس تاریخی و دیگری تیفوس موشی است که عامل انتقال آن ها حشرات هستند (کک و شپش)
گروه تب های دکمه ای و ارغوانی که به وسیله کنه ها منتقل می شوند (ایکزودیده)
تیفوس مرغزارها به وسیله کنه های سرخ منقل می شوند(ترمبی دینه)
تب کیو را باید جداگانه ذکر نمود زیرا علاوه بر آنکه در طبیعت به وسیله کنه انتقال مییابد یک نوع طریقه انتقال دیگری هم بدون تردید دارد که از راه شیر سرایت میکند و از این جهت برای انسان موجب مخاطره دائمی است.
تب خندق را هم باید کنار گذارد زیرا با آنکه بهوسیله شپش نقل میشود طبقهبندی آن درست میسر نیست زیرا این بیماری در دورانی که اپیدمی تیفوس وجود ندارد بسیار نادر بلکه نایاب میباشد.
بنابراین چهار گروه تیفوسها – تب دکمهای و ارغوانی – تیفوس مرغزارها و تب کیو امراضی هستند که طبقهبندی آنها صورت رضایت بخش دارد و در میان آنها خویشاوندی موجود است و از لحاظ گروه و طبقهبندی کاملا از یکدیگر متمایز میباشند.
در گروه تیفوس ها: تیفوس همه گیر ناخوشی اختصاصی انسان است که چنانکه می دانیم به وسیله شپش یعنی پارازیت مخصوص انسان به انسان سرایت می کند و تیفوس موشی بیماری جوندگان و مخصوصا همانطوری که اسمش می رساند ناخوشی موش ها است که به طور اتفاق به وسیله کک موش به انسان منتقل میشود خصوصا گزنپ سیلاکئوپیس.
این دو نوع تیفوس با یکدیگر خویشاوندی نزدیک دارند و همانطوری که شارل نیکل عقیده داشته در روزگار قدیم از یک منبع سرچشمه گرفته اند.
تیفوس موشی از لحاظ علائم بالینی خیلی سبک است هرگز گیجی ندارد و هیچ وقت تلفات جانی نمیدهد اما جوشهای آن مشابه تیفوس انسانی و واکنش وایل فلیکس نیز در آن مشابه تیفوس تاریخی است فقط راکسینهای دقیقتر از قبیل راکسین متمم ور آکسین تجمع با ریکتزیا میتواند دو تیفوس را از هم تفکک کند.
یکی دیگر از دلایل خویشاوندی این دو بیماری ایمنی صلیب آسا است که میان این دو ناخوشی وجود دارد یعنی یکی نسبت به دیگری مصونیت ایجاد میکند و این کیفیت هم نزد انسان وجود دارد و هم نزد حیوانات و به واسطه همین خصوصیت بوده است که ما به اتفاق ژرژ بلان واکسنی برای جلوگیری از تیفوس همه گیر با ویروس تیفوس موشی فراهم ساختیم.
یکی دیگر از جهات خویشاوندی این دو نوع تیفوس آن است که در هر دو آنها طریقه سرایت به انسان با یکدیگر مشابهت کامل دارد بدین معنی که در هر دو بیماری سرایت به انسان از راه گزش حشرات صورت نمیگیرد بلکه به طریقه خاصی است که ذیلا توصیف میشود.
نفوذ ویروس غالبا از راه مخاط است و ندرتا از راه پوست (خراش یا زخم یا لزع) و منبع ویروس همیشه مدفوع حشرات است که از خون انسان تغذیه مینمایند.
این طریقه سرایت اول دفعه در امریکا (دیر و همکاران او) در مورد تیفوس موشی شناخته شد و بعدا در مورد تیفوس همهگیر در نتیجه مطالعات انستیتو پاستور مراکش به ثبوت رسید بنابراین این دو نوع تیفوس ناخوشیهایی هستند که به وسیله گرد و غبار به انسان منتقل میگردند و دلیل شدت سرایت آنها نیز همین طرز انتقال آنها میباشد.
وجود گرد و غبار آلوده به ویروس تیفوس اهمیت بسزایی در مبحث جلوگیری از تیفوس همه گیر دارد که باید آن را کاملا در نظر داشت.
نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد آن است که ککها میتوانند همانطوری که حامل ویروس تیفوس موشی میشوند حامل ویروس تیفوس همهگیر گردند و هر دو ویروس را در خود پرورش داده و از طریق مدفوع به خارج بریزند و شپش انسان هم میتواند آلوده به ویروس تیفوس موشی باشد.
وجود این مشابهتها امکان تبدیل یکی از این ویروسها را به دیگری مورد توجه و تفکر اهل تحقیق قرار داده است مضافا بر اینکه اپیدمیهای کوچکی از تیفوس موشی دیده شده است که بدون تردید از انسان به انسان منتقل و عامل انتقال هم شپش بوده است.
باوجود بر این تجارب دقیقی نشان میدهد که این دو ویروس از یکدیگر مجزا و هر یک از آنها دارای یک شخصیت جداگانه ای هستند و مساعی آنهایی که سعی میکنند موش را خازن ویروس تیفوس تاریخی شناخته و ویروس آنرا یک نوع ویروس منقلب گشته و تحول یافته معرفی نمایند بیهوده بوده است.
علائم بالینی این دو ناخوشی نزد حیوانات لابراتورا متفاوت است: تزریق ویروس تیفوس موشی به کوبای یک پری تونیت میدهد که همراه با پریار کیت است در صورتی که تزریق ویروس تیفوس همهگیر چنین علائمی در کوبای نشان نمیدهد همچنین موشها از تیفوس موشی میمیرند در حالیکه ویروس تیفوس همهگیر را به راحتی تحمل نموده و این بیماری نزد آنها به صورت یک عفونت نامرئی در میآید و اگر این دو ویروس را در اطاق قدامی چشم و یا زیر پوست خرگوش تزریق نمائیم خواهیم توانست آنها را از یکدیگر مجزی و مشخص گردانیم.
در گروه تبهای دکمهای و ارغوانی نیز مشابهاتی نظیر آنچه در مورد تیفوسها ذکر گردید مشاهده میشود کنههای ناقل این بیماریها از لحاظ نوع با یکدیگر متفاوتاند ولی آنکه در طبیعت خازن ویروس تب دکمهای است میتواند در لابراتوار تب ارغوانی را منتقل سازد و بالعکس.
از لحاظ علائم بالینی این دو ناخوشی با هم شباهت ندارند. جوشها در یکی دکمهای و در دیگری ارغوانی است به علاوه یکی ناخوشی سخت و دیگری ملایم است اما هر دو آنها پرتئوس را مجتمع و یکی نسبت به دیگری کاملا مصونیت ایجاد میکند و بالاخره وسیله انتقال هر دو گزش کنه است.
اوصاف مذکور قرابت و نزدیکی این دو بیماری را روشن میسازد ولی مسئله جالب توجه این است که تب ارغوانی مخصوص دنیای جدید است در صورتیکه در منطقه انبساط تب دکمهای در دنیای قدیم مطلقا تب ارغوانی دیده نمیشود.
این گروه از گروه تیفوسها صرفنظر از ناقل آنها که مبنای طبقهبندی ما است به وسایل ذیل جدا میگردد:
بهوسیله علائم بالینی و منظره بیماری خصوصا جوشها – به وسیله واکنش سرلژیک و بالاخره بهوسیله تلقیح به حیوانات لابراتوار ولی خویشاوندی قدیمی و ماقبل تاریخی آنها را هم میتوان از وجود ایمنی نسبی که میان تیفوسها و تب دکمه – ارغوانی وجود دارد احساس کرد به علاوه واکنش کوبای نسبت به ویروس تب دکمهای و تیفوس موشی یکسان است.
تیفوس مرغزار ظاهرا یک نوع بخصوصی است که از لحاظ جغرافیایی به خاور دور اختصاص دارد و در هند و استرالیا هم دیده میشود.
این تیفوس را به این مناسبت از اقسام سابق الذکر جدا کردیم که عامل انتقال آن کنه عجیبی است (ترمپی دیده) که فقط در مرحله لاروی و نمفی از خون انسان و حیوان تغذیه میکند ولی وقتی بزرگ شد به مزارع میرود و با شیره نباتات زندگی میکند.
این نوع تیفوس بیماری هولناکی است که تلفات بسیار دارد و با اوصاف کلینیکی سرلژی و مخصوصا تجربهای از سایر اقسام تیفوسها متمایز میگردد.
بالاخره ناخوشی دیگری که تازه متولد گردیده و تب کیو نامیده میشود به کلی از لحاظ علائم بالینی با سایرین فرق دارد زیرا یک ناخوشی ریوی است که جوش جلدی هم ندارد و اگر بنا بود که عامل آن یک نوع ریکتزیا نباشد نمی بایستی در مبحث تبهای اگزانماتیک که عموم آنها بیماری سیستم رتیکولو اندتلیال هستند وارد گردد.
طبقهبندی مخصوصی که از تیفوسها و تبهای اگزانتماتیک نمودیم هر قدر صحیح و دقیق باشد فقط یک جزء آن شامل اهمیت بسیار است و آن شناسایی تیفوس تاریخی در میان سایر اقسام تیفوسها میباشد زیرا این بیماری ناخوشی حقیقی انسان است که به صورت همهگیر در میآید و به وسیله شپش که طفیلی مخصوص انسان میباشد سرایت میکند و با تاریخ زندگی بشر هر قدر به عقب برویم بستگی تام و تمام دارد.
سایر تیفوسها عموما در درجه دوم اهمیت قرار دارند زیرا ویروس آنها انسانی نیست بعضی از آنها در طبیعت متعلق به حیوانات وحشی و طفیلیهای آنهاست که حادثتا به انسان منتقل میگردد مانند تب ارغوانی که ناخوشی حیوانات جونده است که به وسیله کنه از حیوانی به دیگری سرایت میکند و فقط دو نوع از کنههای آنها انسان را میگزند و اشخاصی که در معرض خطر سرایت این بیماری هستند شکارچیان و فروشندگان گوشت شکار و امثال آنها میباشند تیفوس مرغزارها نیز همانطوری که اسمش میرساند ناخوشی تمام طبقات مردم نیست بلکه آنهایی که در جنگلها زندگی، کار و شکار میکنند به وسیله کنه حیوانات وحشی گزیده و به این بیماری مبتلا میگردند.
معهذا بعضی از این ویروسها بهوسیله حیوانات اهلی یا حیواناتی که در اماکن مسکونی انسان رفت و آمد دارند به انسان نزدیک و موجبات سرایت و ابتلای انسان فراهم میگردد چنانکه در جاهایی که موش فراوان است اجتناب انسان از مجاورت این حیوان عملا غیر مقدور و بیماری تیفوس به صورت حالات انفرادی در این مناطق زیاد دیده میشود به خصوص نزد اشخاصی که مشاغل آنها بیشتر سبب نزدیکی و مجاورت ایشان با موش میگردد از قبیل نانوایان و فروشندگان غلات و کارکنان بنادر و کشیها که تقریبا به طور دائم با موشها تماس دارند.
تب دکمهای به وسیله کنه سگ به انسان منتقل و بسیاری از صاحبان سگها برای آسایش حیوان کنه را از بدن سگ جدا و میان انگشتان خود له میکنند و به همین وسیله موجبات سرایت بیماری را نزد خود فراهم میآورند – مواردی از تب دکمهای که راه سرایت آن انگشتان آلوده است و از طریق مخاط چشم سرایت کرده است زیاد دیده میشود و در همین موارد است که نزد بیمار علائم ورم ملتحمه و تورم غدد لنفاوی دیده میشود.
تب کیو در طبیعت نزد بسیاری از حیوانات وجود دارد و به گوسفند و بز و ماده گاو نیز سرایت میکند کنه این حیوانات عادتا به انسان حمله نمیکنند ولی وجود ویروس در شیر این حیوانات سرچشمه بزرگ سرایت و موجب انبساط این بیماری نزد انسان است.
به طور خلاصه از میان تمام اقسام مختلف این بیماری مخصوصا اگر موضوع را از لحاظ پاتولوژی ایران تحت مطالعه قرار دهیم تنها تیفوس همهگیر است که یک خطر بزرگ و پنهانی محسوب میشود و آقای دکتر آراسته که تبهای اگزانتماتیک ایران را از نظر اپیدمیولوژی بررسی کردهاند قواعد پیشگیری کنونی این بیماری و مبارزه منطقی با اپیدمی را برای شما بیان خواهند نمود.