مطالعات انستیتو پاستور ایران درباره تب های راجعه محلی (کنه ای)
سخنرانی دکتر منصور شمسا در پنجمین کنگره پزشکی ایران؛ مهرماه 1335، رامسر
از طرف انستیتو پاستور ایران ماموریت دارم که نتیجه مطالعات این انستیتو را درباره تبهای راجعه کنهای به اطلاع شرکتکنندگان کنگره برسانم. این مطالعات در بخش تجسس انجام گرفته و صورت مشروح آن در مقالهای که جناب آقای دکتر قدسی نایب رئیس انستیتو در شماره 4 سال 1955 مجله "سومن ده زوپیتو" نگاشتهاند آمده است.
تقسیمبندی تبهای راجعه کنهای بر پایههای مختلفی استوار است ولی از این میان مقبولتر از همه تقسیمبندی ناحیه ای است. به این ترتیب بوده است که تاکنون این بیماری را تحت عناوین تب راجعه آفریقایی، ایرانی، آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی، مشترک بین اروپا و آفریقای شمالی و غیره شرح دادهاند. ولیکن از آنجا که بعضی از این بیماریها که در نواحی مختلف دیده میشود از بسیاری از جهات با یکدیگر مشابهت دارند مصنفین مختلف سعی کردهاند اصول جدیدی برای تقسیمبندی آنها وضع کنند من جمله ایمنیت متقابل شناسایی عامل بیماری به وسیله کنه عامل انتقال و حساسیت حیوانات آزمایشگاه.
درباره ایمنیت متقابل باید یادآوری کرد که به هیچ وجه نمیتواند در مبحث تب راجعه نکته ایرا روشنی بخشید زیرا در این بیماری مصنونیت نسبی است و مصونیت مطلق حتی در مورد یک نوع بخصوص سپیروکت در یک ناحیه محدود فقط در مقابل سوشی وجود دارد که دفعه اول ایجاد بیماری کرده است و به عبارت دیگر یکنفر در یک خانه بخصوص مثلاً در شهر میانه اگر بکرات در معرض نیش کنههای مختلف قرار گیرد هر بار دچار تب راجعه میگردد منتهی هر دفعه نسبت به دفعه قبل بیماریش خفیفتر است.
و نیز درباره شناسایی عامل بیماری به وسیله کنه عامل انتقال که در عرف زیستشناسی به "گز نود یا گنوستیک" معروف است باید گفت نمیتواند راهنمایی درستی در اینباره بکند و گرچه هر سپیروکتی به وسیله کنه مخصوص خود در طبیعت منتقل میگردد ولیکن در شرایط آزمایشگاه کنههای مختلف به نسبت کمی قابلیت سپیروکتهای مختلف را دارا میباشند و تنها تعیین درصد کنههایی که قابلیت انتقال سپیروکت مربوطه را دارند میتواند ما را به شناسایی آن راهنمایی کند.
در این باره در انستیتوی ما تحقیقات دامنهداری انجام میگیرد که هنوز هم ادامه دارد و نتایجی که تاکنون به دست آمده نشان میدهد که نه تنها هر سپیروکتی به وسیله کنه مخصوص خود قابلیت انتقال دارد بلکه در این انتقال فاصله جغرافی نیز تاثیر عمده دارد مثلاً اگر بیماری در شاهرود دچار تب راجعه شده باشد و ما در تجربیات خود برای پیبردن به طرز انتقال سپیروکت آن دو دسته کنه یکی از شاهرود و دیگری از میانه داشته باشیم کنههای شاهرود با نسبت بیشتری از عهده انتقال این سپیروکت بر میآیند و این نسبت در صورتی به کمال میرسد که ما موفق شویم برای تجربیات خود از اعقاب کنهئی استفاده کنیم که در اصل بیمار ما را نیش زده است به این ترتیب به نظر میرسد که بتوان به اینوسیله سپیروکتهای مختلف را از هم بازشناخت ولیکن باید گفت انجام این امر احتیاج به دستههای متعدد کنه از نواحی مختلف و نیز انواع متفاوت دارد که در دسترس هر کس نمیباشد. و اما درباره حساسیت حیوانات آزمایشگاه میتوان گفت مطمئنترین وسیلهای است که تاکنون برای پیبردن به ماهیت عامل بیماریزای تب راجعه در دست میباشد.
در این باره نیز انستیتوی ما تحقیقات دامنهداری انجام داده و نشان داده است که با تزریق هر سپیروکت به خوکچه بالغ و خوکچه نوزاد و خرگوش نوزاد و موش سفید بزرگ و مطالعه سیر بیماری در آنها و ضایعاتی که ایجاد میکند میتوان به دقت نوع آنرا تعیین کرد. ولیکن علاوه بر اینکه از طرفی برای اینکار نیز وجود تعداد زیادی حیوانات آزمایشگاه ضرورت پیدا میکند از طرف دیگر اسامی سپیروکتهای تب راجعه به قدری زیاد است که حتی برای کارشناسان این مبحث مشکل است به راحتی آنها را نامبرند. اینجا باید یادآوری کرد که این تعدد اسامی دلیل تعدد ماهیت آنها نمیباشد بلکه مصنفین مختلف برای یک نوع سپیروکت اسامی گوناگون گذاشتهاند و ما عقیده داریم که باید در این اسامی تجدید نظر کرد و نامهای مترادف را به دور انداخت.
همانطور که ملاحظه میشود به هیچ یک از این طرق نمیتوان پایه درستی برای تقسیمبندی تبهای راجعه قائل شد و به نظر ما مناسبترین طرق طبقهبندی آن است که نسبت به کنه عامل انتقال بیماری و نوع تماس آن به انسان باشد زیرا همانطور که معلوم است تبهای راجعه از لحاظ علائم بالینی اختلافی با هم ندارند و به این ترتیب سه دسته تب راجعه میتوان شرح داد:
دسته اول تبهای راجعهای که عامل انتقال آنها در مجاورت مستقیم انسان به سر میبرد و انگل خود انسان و دامهای اهلی از قبیل گاو و گوسفند میباشد مثل تب راجعه آفریقا که عامل بیماریزای آن سپیروکت دوتونی و عامل انتقالش کنه مو با تاست وتیز تب راجعه ایران که عامل بیماریزای آن سپیروکت پرسیکا و عامل انتقالش کنه تولوزانی میباشد. در این دسته به نظر میرسد که مخزن ویروس بیماری در درجه اول خود انسان باشد.
دسته دوم تبهای راجعهای که عامل انتقال آنها در مجاورت انسان نمیباشد و عموماً در اماکن دور از انسان به سر میبرد و لیکن به علت نوع زندگی و مسکنش گاهگاه در تماس با انسان قرار گرفته و باعث ابتلاء میشود مانند تب راجعه اروپای جنوبی و آفریقای شمالی که عامل بیماریزای آن سپیروکت هیسپانیکا و عامل انتقالش کنه اراتیکوس بزرگ میباشد و نیز تب راجعه آمریکای شمالی که عامل بیماریزای آن سپیروکت توریکاته و عامل انتقالش کنه توریکاته است.
دسته سوم تبهای راجعهای که عامل انتقال آنها به کلی دور از انسان به سر میبرد و در واقع انگل خاص موشهای صحرائی است و ندرتاً اتفاق میافتد که انسان را نیش بزند مانند تب راجعه مغرب آفریقا که عامل بیماریزای آن سپیروکت کروسیدوره و عامل انتقالش کنه اراتیکوس کوچک است و یا تب راجعه جوندگان وحشی ایران که عامل بیماریزای آن سپیروکت میکروتی و عامل انتقالش باز کنه اراتیکوس کوچک میباشد. به طوریکه قبلاً اشاره شد به خصوص در این دسته است که در نقاط مختلف مثل مراکش، مصر و کنیا هر مصنفی که به سپیروکتی از این نوع نزد جوندگان وحشی برخورد کرده نام تازهای به آن داده است در حالی که هیچ نوع تفاوتی با سپیروکتهای قبلی نداشته است.
در این دسته به علاوه باید از یک نوع تب راجعه جوندگان یادآوری کرد که در ترکستان شوروی و خراسان تاکنون دیده شده و عامل بیماریزای آن سپیروکت لاتی شوی و عامل انتقال آن کنه تارتا کوفسکی میباشد. این سپیروکت نزد انسان تولید بیماری پنهانی میکند که هیچ نوع علامت بالینی ندارد و با وسائل عادی آزمایشگاهی نمیتوان سپیروکت را در خون بیمار دید و تنها تزریق خون به حیوان حساس و با امتحانات دقیق و متعدد خون میتوان وجود سپیروکت را در آن به اثبات رسانید.
درباره عفونت پنهانی در تب راجعه انستیتو پاستور ایران مطالعات دامنه دار و جالبی انجام داده است که نشان میدهد فرض وجود شکل نامرئی سپیروکت در خون بیمار یا حیوانات آزمایشگاه در فواصل حملات بیماری نادرست است و در همه موقع که خون قابلیت بیماریزایی دارد سپیروکت به شکل عادی خود منتهی به تعداد خیلی کم در آن موجود است و برای دیدن آن باید قطرات زیادی از خون را آزمایش کرد تا در یکی از آنها یک دانه سپیروکت دیده شود. در همین تجربیات ما نشان دادهایم که همین یکدانه سپیروکت قدرت بیماریزایی برای حیوان حساس را دارا میباشد و به این ترتیب احتیاجی به فرضیه وجود شکل نامرئی سپیروکت پیدا نمیشود.
همانطور که ذکر شد کنه اراتیکوس میتواند عامل انتقال سپیروکتهای دسته دوم و سوم باشد این سپیروکتها از لحاظ زیستشناسی با هم تفاوت عمده دارند زیرا دسته دوم برای خوکچه بالغ شدیداً بیماریزا است در حالیکه دسته سوم در این حیوان عفونت پنهانی ایجاد میکند.
اینکه یک نوع کنه بتواند در طبیعت عامل انتقال دو نوع سپیروکت باشد به نظر غیر طبیعی میآمد لذا انستیتوی ما به تحقیق درباره نمونههای مختلف کنه اراتیکوس از اکناف عالم پرداخته و در نتیجه موفق به کشف و شرح دو جور مختلف از کنه گردید یکی کنه اراتیکوس بزرگ که عامل انتقال سپیروکت هیسپانیکا است و دیگر اراتیکوس کوچک که عامل انتقال سپیروکت کروسیدوره میباشد. هر کدام از این دو اختصاص به سپیروکت خود داشته و از عهده انتقال سپیروکت دیگر برنمیآیند و آقای دکتر شابو دانشیار انگلشناسی دانشکده پزشکی پاریس در تجربیات خود در این باره ضمن تایید این اکتشاف نشانداده است که در طبیعت نیز هرجا این دو جور کنه در لانه حیوانات مخلوط به هم پیدا شدهاند هر کدام به سپیروکت مربوطه آلوده بوده است.
اینجا لازم است یادآوری گردد تبهای راجعه دسته سوم که در واقع اختصاص به جوندگان وحشی دارد و نزد انسان به ندرت مشاهده میشود خیلی کم جستجو شده است و به غیر از آفریقای غربی تاکنون از وجود آن نزد انسان در جای دیگر اطلاعی در دست نیست زیرا همانطور که ذکر شد چون اختلافی از لحاظ بالینی بین تبهای راجعه وجود ندارد و نیز شکل تمام سپیروکتها یکسان است هرگاه در جایی مثلاً در شهر میانه یا شاهرود موردی از تب راجعه دیده شد به حساب بیماری بومی شناخته شده که در اثر سپیروکت پرسیکا است گذاشته میشود و حال آنکه بسیار محتمل است که بعضی از موراد بیماری مربوط به سپیروکت میکروتی باشد زیرا اگر چه برای کنه موش صحرایی کمتر اتفاق میافتد که انسان را نیش بزند ولی به هر حال این احتمال وجود دارد زیرا عیناً همین احتمال در مورد طاعون باعث انتقال بیماری از موش صحرائی به انسان میگردد و اگر در جایی تب راجعه از این نوع زیاد مشاهده گردد نشان دهنده ارتباط زیاد بین انسان و موشهای صحرائی میباشد و این از نظر همهگیری شناسی اهمیت فراوان دارد.
به این منظور ما همیشه در پی بیماران مبتلا به تب راجعه بودهایم که با انتقال خون آنان به حیوانات حساس شاید بتوانیم موارد مربوط به اسپیروکت میکروتی را پیدا کنیم و به این طریق تاکنون 17 سوش را مطالعه کردهایم که همه پرسیکا بوده است و نیز اخیراً آقای دکتر سیادت به طور مرتب از بیماران خود خون برای تزریق به حیوانات آزمایشگاه میگیرند ولی این هم کفایت نمیکند این است که ما از همکاران خود تقاضا میکنیم هرگاه بیمار مشکوک به تب راجعه داشتند او را به انستیتو پاستور هدایت کنند که در ضمن تایید تشخیص نوع سپیروکت نیز معلوم گردد به این ترتیب باشد که موارد تب راجعه مربوط به کنه اراتیکوس نیز شرح داده شود.